سازمان اجتماعی
سازمان اجتماعی
یکی از ویژگیهای سازمان اجتماعی ایل بختیاری، وجود واحدهای متعددِ اجتماعی و در هم تنیده در داخل ایل است که درجه بسیار بالایی از گروه بندی عمودی، در سطوح مختلف درآن جلوهگر است. ساختارِ اجتماعی از یک سیاه چادر آغاز گشته و تا ایل ادامه مییابد.

سیاه چادر
هر چادر مأوای یک خانوادهٔ بختیاری است که به آن مال نیز میگویند.
اولاد
هر اردو مشتمل بر سه تا دوازده سیاه چادر یا بیشتر است که خانوادهٔ گستردهای است و اولاد خوانده میشود.
تَش
مجموع چند اولاد، تش نامیده میشود. سرپرستیِ هر تش را فرد کاردان و فعالی از همان تَش بهعهده دارد که به ریشسفید مشهور است.
تیره
درطوایفِ مختلف بختیاری هر تیره به چند تش تقسیم میگردد. در کوچها، اردوهایی که با هم خویشاوندند به صورتِ واحدهای کوچنده (تیره) -که جمعیت هر کدام به چند صد نفر بالغ میشود- گرد هم میآیند، بنابراین مجموع چند تش، که همگی با هم خویشاوند هستند را یک تیره مینامند.
طایفه
از ترکیبِ تیرهها، طایفه به وجود میآید که جمعیتِ بزرگترینِ آنها (مانند: بابادی، شهنی، اورک، گندلی، منجزی) به ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار نفر میرسد.
باب
باب یا بلوک، نتیجهٔ ترکیبِ چند طایفه است. (مانند: بختیاروند، کیان ارثی، دورکی، محمود صالح) ولی هیچ نسبت خویشاوندیی بین طوایف یک باب وجود ندارد و به مجموع چند طایفه که از نظر جغرافیایی نزدیک به هم زندگی کردهاند، باب گفته میشود.
شاخه
چند باب با هم یک شاخه میسازند. ایلِ بختیاری در کل دو شاخهٔ اصلی دارد که چهارلنگ بختیاری و هفتلنگ بختیاری هستند.
چهارلنگ و هفت لنگ
هفت لنگ و چهارلنگ دو شاخه مهم مردم بختیاریاند. هر چند که این دو شاخهٔ ایل بختیاری از نظر فرهنگی، تفاوت چندانی با هم ندارند، اما پراکندگی محل سکونت، باعث ایجاد تفاوتِ نه چندان زیادی، در گویش و لهجه آنها شده است، که در مجموع هر دو شاخه، به گویش بختیاری سخن میگویند. چهارلنگ بختیاری از پنج باب تشکیل شده است و شاخه هفت لنگ شامل چهار باب میباشد.
ایل
هر یک از این بابها یا بلوکها به یکی از دو شاخه ایل بختیاری، یعنی هفتلنگ و چهارلنگ تعلق دارند.
این قبیل واحدهای اجتماعی، محیطهایی هستند که همبستگی واقعی -نه تنها در حالات نزاع با گروههای دیگر- بلکه در امور روزمره کار تولیدی نیز، در داخل آنها برقرار است. گله داری، کاشت و برداشت محصول را اعضای همنیای هر اردو و یا طی کوچ، اعضای همنیای تیره مشترکاً انجام میدهند. در این سطح، خانوادههای بههم پیوسته دقیقاً در حکم گروههای صنفیاند.
سازمان سیاسی
ساختار قدرت سیاسی از ویژگیهای دیگر سازمان ایلی بختیاریهاست. این ساختار، نمودار چنان درجهای از تمرکز سلسله مراتب است، که معمولاً در نظامهای مبتنی بر خویشاوندی، بعید انگاشته میشود. تا دهه ۱۳۳۰-۱۳۴۰ ش قدرت در دست ایلخانی (بالاترین مقام ایل) و ایل بیگی (دستیار او) متمرکز بود و سپس، در سطوح مختلف هرم ایلی، در میان کلانتران طایفهها و کدخدایان تیرهها و ریش سفیدانِ اولاد یا تشها تقسیم میشد. این مقامات حافظ نظم و مجری عدالت بودند و میان افراد ایل و خارج از ایل در مقام واسطه عمل میکردند؛ ولی از نظر تأثیری که بر زندگی روزمره بختیاریها داشتند، مهمترین وظیفه آنها هماهنگ کردن کوچ و حل و فصل دعاوی مربوط به استفاده بیش از حد از چراگاهها و آبشخورها بود. این مسئولیت، که در اصل خدمتی به افراد ایل به شمار میرفت، به منشأ امتیاز اقتصادی و اجتماعی (مانند دسترسی به بهترین چراگاهها، امکان جذب اتباع و جز آنها) تبدیل شد. در نتیجه طبقهای از خوانین ظهور کرد که با صحرانشینان ساده («لرها» که با نام ایلهای لرستان نباید خلط شود) فرق فاحش داشت. رهبری بالای ایل نیز از وظیفة اصلی خود که ایجاد هماهنگی بود پا فراتر گذاشت و با بستن مالیات و سربازگیری و گردآوری دارودسته سیاسی (بسته) هوادار منافع و مصالح خانها، رفته رفته نقشی خودکامه یافت.
عواملی خارج از ایل نیز به تحول رهبری سیاسی بختیاریها در این جهت کمک کرد. یکی از مهمترین آن عوامل اعطای اراضی خالصه به هر یک از خانها به پاداش خدمات نظامی یا جز آن بود و این رسم از قرنها پیش رواج داشت. این اراضی، برخلاف زمینهای واقع در محدوده ایلی، ملک شخصی خان بود.
دخالت مستقیم حکومتهای ایران در عزل و نصب رؤسای ایل، عامل دوم قدرت یافتن بی حد و حصر دستگاه خانی بختیاریها بود. این امر در قرن دوازدهم شروع شد و در عصر قاجاریه به صورت شیوهای مرسوم درآمد. شاهان قاجار در پی آن بودند که از طریق نظام حکومت غیرمستقیمِ عمدتاً مبتنی بر قدرت خانها، ایلها و نواحی مجاور آنها را مهار کنند.
وفاداری به شاه، دریافت پاداشهای فراوان از قبیل القاب و افتخارات گوناگون را در پی داشت، ولی کوچکترین لغزش نیز بیرحمانه مجازات میشد. پس از چنین خطایی بود که علیمردان خان، رئیس ایل چهارلنگ، یاغی خوانده شد و در ۱۲۵۷ به زندان افتاد و راه برای رقبای هفت لنگ او هموار گردید. ناصرالدین شاه، حسینقلی خان را در ۱۲۷۹ به نظامت و در ۱۲۸۶ به ایلخانی بختیاریها منصوب کرد. او نخستین کسی بود که این عنوان را یافت و در ایل به لقب «ایلخانی» معروف شد. در ۱۲۹۹ شاه ترتیب قتل او را داد و برادرش امامقلی خان حاجی ایلخانی، را به جای او منصوب کرد. از آن زمان تا ۱۳۳۵ ش که لقب خان ملغی شد، تقریباً بی هیچ وقفهای رؤسای ایل از فرزندان یکی از این دو برادر بودند. در نتیجه این قتل، بختیاریها به بستگان ایلخانیها و حاجی ایلخانیها تقسیم شدند، ولی تعبیر صحیحتر آن است که این تقسیم را وسیلهای برای حفظ وحدت ایل در برابر توطئههای حکومت مرکزی به شمار آوریم. این نوع دسته بندی بی گمان یکی از عجیبترین جنبههای سازمان اجتماعی بختیاریهاست و نظیر آن در هیچ جامعه دیگری نشده است.
عامل سوم که به تحکیم قدرت خانهای بختیاری افزود، حضور شرکتهای انگلیسی در استان خوزستان از اواخر قرن سیزدهم بود. در پی ساختن راه لینچ در ۱۳۱۵، که از طریق ایذه و اردل از جنوب سرزمین بختیاری میگذشت، در مسجدسلیمان و بعداً در نواحی دیگر گرمسیر، میادین نفتی کشف و استخراج شد. در برابر تعهد خانها، مبنی بر حفظ امنیت تأسیسات نفتی، پنج درصد سهام نخستین کمپانی اکتشافی به آنها داده شد و در نتیجه بخشی از سود شرکت نفت ایران و انگلیس به مدت ۲۵ سال و نیز غرامت هنگفتی پس از خلع ید از شرکت، به آنها تعلق گرفت.
خانهای بختیاری، در سایه این مشروعیت مضاعف از جانب مقامات خارجی و نیز مزایا و دستاوردهای آن، توانستند هم سلطة خود را بر ایل تحکیم بخشند و هم جای پایی در دستگاه حکومت مرکزی پیدا کنند. اینان، در صورت بروز مشکل با شاه، نیروهای سهمگینی در اختیار داشتند که میتوانستند به میدان روانه کنند، کما اینکه در زمان انقلاب مشروطه چنین کردند. اقدامات نظامی بر نفوذ و اعتبار خانها در میان افراد ایل افزود. بختیاریها، در نخستین سالهای قرن چهاردهم، بواقع، دولتی در دولت شمرده میشدند.
فرهنگ
فرهنگ آن چیزی است که مردم با آن زندگی میکنند. ادوارد تیلور فرهنگ را مجموعه پیچیدهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه از جامعهٔ خویش فرامیگیرد تعریف میکند.
کوچ ایل بختیاری
اگر چه در دهههای آغازینِ قرن حاضر گروههای بسیاری از ایل بختیاری نیز همانند سایر ایلها و عشایر ایران یکجانشین شدند، اما هنوز هم بخشی از ایلهای بختیاری، کوچرو هستند. کوچروهای بختیاری زمستان را در دشتهای شرق خوزستان و تابستان را در بخشهای غربی چهارمحال و بختیاری به سر میبرند. به مسیرهای کوچ در اصطلاح ایل راه میگویند.
گویش بختیاری
گویش بختیاری یا گویش لری بختیاری، گویش مردم بختیاری است. گویش بختیاری از جمله گویشهای جنوب غربی ایران و یکی از شاخههای گویش لری به شمار میرود. این گویش تفاوتهای اندکی با سایر شاخههای گویش لری از جمله لری خرمآبادی و لری بویراحمدی دارد.
گویش بختیاری به طور کلی به چهار دسته تقسیم میشود:
گویشِ بخشِ خاوری که تحت تأثیر لریِ کهگیلویهای است.
گویشِ منطقهٔ جنوبی که تحت تأثیر گویشِ طایفهٔ بهمئی بودهاست.
گویش منطقه چهارلنگ
گویشِ بخشِ میانی.
ضرب المثلها
ضرب المثلهای اولیه توسط افراد گمنامی به وجود آمده که شناخته شده نیستند. ضرب المثلها جملات موزون، پرمعنی و معمولاً منظومی هستند که سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شدهاند. قابلِ درک بودن برای تمام مردم، سادگی، کوتاهی، توانایی رساندنِ مفهوم، کاربردِ عمومی و حالت طنزِ مثلها سبب شده جایگاه ویژهای در بین مردم داشته باشند.
موسیقی
موسیقی مردم بختیاری را میتوان شاخهای از موسیقی لری دانست. این موسیقی به وسیله سازهایی مانند سرنا و کُرنا و کوس و سازهای بادی کوچکتر از سرنا و کرنا نواخته میشود. تشمالها سرپرستیِ موسیقی در ایل را بر عهده دارند و اکنون نیز در مجالس عروسی و مراسم سوگواری وظیفه اجرای موسیقیهای محلی مردم بختیاری را بر عهده دارند.
باورها
در بین بختیاریها مانند دیگر اقوام، باورهای زیادی وجود دارند که با زندگی مردم عجین شده و تمام کارها و برخوردهای روزمرهشان، بر اساس همین باورها صورت میگیرد. باورها (خرافی یا غیرخرافی) جزیی از فرهنگ هر قوم و منشاء حرکت و نشان دهندهٔ نحوهٔ زندگی افراد هستند.
عزاداری
در بختیاریها هرگاه کسی از دنیا میرود مثل اینکه همهٔ طایفه عضوی از خانواده را از دست داده و ماتم زده میشوند. مراسم عزاداری در بین بختیاریها به شکل خاصی برگزار میشود که نحوهٔ انجام آن در نقاط مختلف تفاوتهایی نیز با هم دارند.
گاگریو
در هنگام عزا، گونهای سرودهٔ عزا بوسیلهٔ زنان خوانده میشود که به آن گاگریو میگویند. در آغازِ خواندنِ گاگریو، رسم بر اینست که یکی از زنانِ سرشناس و بی بیهای ایل شروع به خواندنِ بیتی از گاگریوه میکند و همهٔ زنان نیز با وی همنوا میشوند و آن بیت به بیتِ ترجیعی تبدیل میشود و زنان پس از خواندنِ هر چند بیتی آن بیت را دوباره تکرار میکنند. معمولاً پس از خواندنِ چهل بیت یا کمتر، زنِ دیگری خواندنِ اشعار و تکرارِ آنها را بعهده میگیرد و زنانِ دیگر نیز با وی همنوا شده و این کار در مجالسِ ترحیم ممکنست ساعتها به درازا بینجامد.
شیرهای سنگی
شیر سنگی از نمادهای فرهنگ مردم بختیاری است که در گویش لری، برد شیر گفته میشود. بختیاریها معمولاً بر سر مزار جوانان، پهلوانان و بزرگانِ خود شیر سنگی قرار میدادهاند. شیر سنگی، تندیسهایی از جنس سنگاند که در گذشته توسط سنگتراشهای ایل بختیاری در ایران و در استان چهارمحال و بختیاری و شمال استان خوزستان به شکل شیر تراشیده میشدند و به نشانهٔ شجاعت، دلاوری و ویژگیهایی چون هنرمندی در شکار و تیراندازی در جنگ و مهارت در سوارکاری بر آرامگاه بزرگان قوم خود قرار میدادند.
ختنه پسران بختیاری
بختیاریها پسرانشان را در سنین ۳ تا ۵ سالگی ختنه میکنند و به این مسئله بسیار اهمیت میدهند. پیشترها عملِ ختنه توسط تُشمالهای هر طایفه، دلاکان ویا آرایشگران دوره گرد انجام میشد.
هنر تیراندازی
مهرزاد قنبری سرداراکبری خرادآذر طی مقالهای در اینباره میگوید:
مردان دلاور و سخت کوش ایل بختیاری از دیر باز در نزد ساکنان فلات ایران به سوار کاری و تیراندازی شهره بودند. چنانکه رسته برجسته تیر اندازان ارتش ایران در دورههای صفوی، افشاریه، زندیه و قاجار از نخبگان تیراندازان ایل بختیاری تشکیل میشد.
امروزه نیز هر خانوار از عشایر بختیاری حداقل یک قبضه اسلحه (مجاز) در اختیار دارد تا علاوه بر شکار و حفظ کیان ایل، بتواند در مواقع لزوم به استفاده از مهارت خود به دفاع از مرزهای میهن مبادرت نماید.
بزرگان ایل اول فنی را که به فرزندان خود میآموزند، تیر اندازی و سوارکاری است. تیر اندازان بختیاری گاه چنان در این فن مهارت پیدا میکنند که میتوانند سواره و به تاخت روی دو پا بایستند و شیء متحرک را هدف قرار دهند.
از جمله دلاورمردیهای تیر اندازان و سوار کاران بختیاری میتوان نقش انکارناپذیر ایشان در جنبش مشروطه ایران، فتح تهران و همچنین در طول هشت سال جنگ ایران و عراق اشاره کرد.
تن پوش
پوشش زنان
۱. پوششِ سر لچک و مینا:
لچک کلاهی است که زیر مینا استفاده و با انواع سکههای قدیمی، مروارید، سنگ و پولک تزیین میشود و انواع گوناگون دارد. سیخکی، ریالی، صدف، که رایجترین آن ریالی میباشد که از سکههای قدیمی استفاده میشود.
۲. ِمِینا:
روسری از جنس حریر و ابعاد بسیار زیاد به شکل مستطیل است که بهصورت بسیار ویژهای به سر میکنند. مِینا را با سنجاق محکم توسط بندی از یکسوی لچک بهسوی دیگر آن از پشت سرشان میآویزند که به آن سیزن گفته میشود و بعد موهای جلوی سر را تاب میدهند و از زیر لچک بیرون میآورند و در پشت مینا پنهان میکنند وآن موها را ترنه مینامند و با مهرههایی با رنگهای گوناگون آن را تزئین میکنند که جلوهای خاص به زیبایی مینا میدهد.
۳. تنپوشِ زنانِ بختیاری:
پیراهنی به نام جومه یا جوه است. این پیراهن معمولاً دو چاک در اطرافِ کمر دارد و تا پایینِ کمر میرسد و زیر آن دامن بسیار پرچینی به نام شولارقری میپوشند که برای تهیه آن گاه از ۸ تا ۱۰ متر پارچه استفاده میشود.
۴. جلیقه:
روی پیراهن پوشیده میشود که از جنسِ مخمل است. همچنین زنان بازوبندی (بازیبند) نیز بدست میکنند که با مهرههای رنگی و سنگ تزیین میشود. البته استفاده از آن خیلی رایج نیست و بیشتر در مراسم عروسی پوشیده میشود.
۵. پوشش پایین تنه:
از شلواری معمولی و گیوه استفاده میشود.
رنگ لباس زنان بختیاری، الهام گرفته از طبیعت است. زنان و دختران جوان در رختهای خود از رنگهای روشن استفاده میکنند و رنگ لباس خانمهای مسن به دلیل احترام به سن و سال آنها تیرهاست.
پوشش مردان
۱. سرپوش مردان بختیاری کلاهی نمدی است به رنگهای مشکی، قهوهای روشن و تیره و سفید که به آن کلاه خسروی هم گفته میشود. در ابتدا خوانین کلاه سفید رنگ خسروی بسر میگذاشتند اما بعد از اینکه رضا شاه آنان را تخت قاپو (یکجا نشین) کرد، آنان را از پوشیدنِ لباس بختیاری نیز منع کرد، به همین دلیل به مرور زمان کلاه سفید جای خود را به کلاه سیاهِ مردم عادی داد. امروزه دیگر کودکان کلاه سفید خسروی بسر میگذارند. کلاه خسروی همانطور که از نامش پیداست، طرحش از کلاه خسروان، پادشاهان ساسانی است که این خود نشان دهندهٔ قدمت تاریخی فرهنگ منطقه میباشد.
۲. در ابتدا مردان بختیاری بالاپوشی به نام قـَبا داشتند که از کنار چاک داشت و هینطور از آستینهای فراخی برخوردار بود، اما بعد منع لباس توسط رضاشاه، بالا پوشی بنام چوقا که رعایا آنرا میپوشید متداول شد که دست باف زنان عشایر بود. چوقا از پشم بز به دو رنگ سیاه و سفید تهیه میشود و خاصیت ضد باران دارد، گرما را در زمستان نگهمیدارد و در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ میکند. نقشهای چوقا، ستونهایی کوتاه و بلند هستند و طرح این ستونها رااز ساختمانهای دوره هخامنشی میدانند. قبا برگرفته از طراحی اشکانی است.
۳. برای پوشش پایین تنه از شلواری به رنگ مشکی استفاده میگردد که شلواری گشاد و بسیار آزاد است. در این سالهای اخیر به دلیل استفاده از محصولات پارچهای کارخانه دبیت منچستر انگلستان به آن شلوار دبیت نیز گفته میشود. پوششِ پا، گیوهاست که در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ میکند و در زمستان گرما را نگه میدارد. از مجسمه برنزی که در ایذه مالمیر بختیاری کشف گردیده مجسمه مردشمی در موزه ایران باستان، چنین بهنظر میرسد که این شلوار نیز از البسهٔ دوران اشکانی باشد.
مهرزاد قنبری سرداراکبری خرادآذر تاریخچه و منشأ لباس مردان بختیاری را چنین تفسیر میکند:
جامهٔ مردان بختیاری اصیل ترین نوع پوششی است، که پیشینه آن به دورانِ ایران باستان باز میگردد. این جامهٔ دیرینه، از چهار بخش تشکیل شده که نام و تاریخچه هر کدام بدین شرح است:
۱. کلاه خُسرَوی: کلاهی سیاهرنگ و استوانهای شکل که کیخسروی نامیده میشود. این کلاه نخستین بار در نقوش حجاری شده در کاخهای تخت جمشید دیده شدهاست که سربازان و بزرگان مادی بر سر میگذاشتند و نیز در نقوش بازمانده از عهد باستان (حجاریهای تنگ چوگان کازرون و مرودشت و نقش رستم فارس) کلاهی با همین مشخصات بر سر بزرگان نمایان است.
۲. چوغا: تن پوش دیگر مردان بختیاری ردایی بلند است که آن را چوقا (چوخا) مینامند که بر اساس تحقیقات جدید نقوشی که در پس و پیش آن ترسیم شده الهام گرفته شده از زیگوارات چغازنبیل است که در واقع نام چوقا، از واژه چغازنبیل گرفته شدهاست. این ردای بلند، اولین بار مورد استفاده مادها قرار گرفت (که تصاویر آن بر گور دخمههای مادی موجود است) همچنین در بعضی از حجاریهای عهد ساسانی بر تن بزرگان دیده میشود.
۳. شلوار بختیاری که بسیار گشاد است از پارچهای موسوم به دبیت سیاه رنگ است از نوع این شلوار نیز بر نقوش باقیمانده از بابک پدر اردشیر ساسانی مشاهده شدهاست (واقع در مرو دشت فارس) که مشخصات آن منطبق است با شلوار بختیاری.
۴. گیوه یا کفش بختیاری: بر تصاویر بازمانده از پادشاهان هخامنشی این نوع کفش بر پای پادشاهان پارسی نمایان است. بطور کلی پوشش مردان بختیاری بیش از دو هزار و هفتصد سال قدمت دارد که این بیانگر آنست که بختیاریان همان طور که زبان، نژاد و فرهنگ خود را از اختلاط و دست اندازی مصون داشته، پوشش و لباس خود را نیز محفوظ و اصیل نگاه داشتهاند.
سرشناسها
چهرههای مقتدر بختیاری تا پیش از دورهٔ قاجار
علیمرادخان ممیوند چهارلنگ: رهبرانقلاب بختیاری در برابر نادرشاه.
ابوالفتحخان بختیاری: یکی از اعضای شورای سه نفره حکومتی با کریمخان زند.
علیمردان خان چهارلنگ: نایب السلطنه ایران پس از مرگ نادرشاه.
چهرههای مقتدر بختیاری در عصر قاجار و پهلوی
حسینقلی خان حاجی ایلخانی: مقتدرترین ایلخان بختیاری.
امامقلی خان حاجی ایلخانی: برادر حسینقلی خان ایلخانی و ایلخان بختیاری بود.
سردار اسعد بختیاری: از سران انقلاب مشروطه و فاتح تهران.
محمد تقی خان بختیاری رییس ایل بختیاری در زمان فتحعلی شاه قاجار.
صمصام السلطنه: نجفقلی خان بختیاری نخست وزیر دولت مشروطه ایران.
ابراهیم خان ضرغام السلطنه: از سران انقلاب مشروطه و فاتح اصفهان.
شاپور بختیار: آخرین نخست وزیر ایران در دوره پهلوی.
تیمور بختیار: اولین رئیس ساواک در حکومت پهلوی.
هالو زال: از شخصیتهای معنوی بختیاری.
اسدخان بختیاروند: خان بختیاری در زمان فتحعلی شاه قاجار.
علیمردان خان بختیاری: استبداد ستیز بختیاری در زمان رضاشاه پهلوی.
جعفر خان سردار بهادر: از فرماندهان انقلاب مشروطه، وزیر جنگ قاجاریه، وزیر پست و تلگراف در زمان رضاشاه پهلوی.
خسرو خان سردار ظفر: از سران انقلاب مشروطه و برادر کوچکتر سردار اسعد بختیاری.
امیر مفخم بختیاری: فرمانده قشون نظامی ایران در زمان قاجاریه و از سران انقلاب مشروطه.
ثریا اسفندیاری بختیاری: ملکه سابق ایران در زمان پهلوی دوم.
محمد رضا خان سردارِ فاتح: از سران انقلاب مشروطه و پدر شاپور بختیار.
غلامحسین خان سالار محتشم: از سران انقلاب مشروطه.
اسفندیار خان بختیاری: برادر ارشد سردار اسعد بختیاری و ایلخان بختیاری بود.
سلطان محمد خان سردار اشجع: از سران انقلاب مشروطه.
میرزا هدایت الله آشتیانی: پدر محمد مصدق نخست وزیر سابق ایران
بیبی مریم بختیاری: از زنان فعال در انقلاب مشروطه و معروف به سردار مریم بختیاری.
ابوالقاسم خان بختیار: استبداد ستیز بختیاری درعصر محمدرضا شاه قاجار.
دکتر ابوالقاسم بختیاری: نخستین ایرانی که در آمریکا مدرک دکترا گرفت.
خلیل اسفندیاری: فرزند اسفندیار خان و پدر ثریا اسفندیاری.
احمد کروبی: روحانی و سیاستمدار (پدر مهدی کروبی).
هلن جفریز بختیار: فعال در ایل بختیاری و همسر دکتر ابوالقاسم بختیار ِ طوسی.
چهرههای ماندگار
بهرام عکاشه: متخصص زلزله شناسی و پدر زمینشناسی ایران.
امیدعلی شهنی کرمزاده: ریاضیدان برجسته ایرانی و دارنده عنوان چهره ماندگار.
رضا نقشینه متخصّص آسیبشناس دامپزشکی و دارنده عنوان چهره ماندگار.
شاعران و نویسندگان بختیاری
داراب افسربختیاری: از شاعران بختیاری که به گویش بختیاری شعر سرودهاست.
قیصر امین پور: شاعر معاصر.
سید علی صالحی: شاعر و نویسنده.
فریدون مشیری: شاعر معاصر.
حسین پژمان بختیاری: شاعر.
سیروس رادمنش: شاعر معاصر.
هرمز علیپور: شاعر.
محمد ایوبی: نویسنده و داستاننویس.
منوچهر شفیانی: نویسنده.
بهرام حیدری: نویسنده.
علیمراد فدایینیا: از مهمترین داستاننویسان فرمگرا.
لاله بختیار: اسلامشناس.
جمشید چالنگی: مجری تلویزیون صدای آمریکا و نویسنده و مترجم.
بهرام مشیری: محقق و نویسنده و برنامهساز تلویزیونیِ برجسته.
خوانندگان
مسعود بختیاری: خواننده فلکلور بختیاری (بهمن علاءالدین).
امید: خواننده پاپ مقیم امریکا.
سیاوش شمس: خواننده پاپ مقیم امریکا.
پروین عالیپور: خواننده و صداپیشهٔ بختیاری.
یاس / یاسر بختیاری: خواننده رپ فارسی.
ملکمحمد مسعودی: خواننده فلکلور بختیاری.
سیاستمداران معاصر
محسن رضایی، سیاستمدار و فرمانده سپاه ایران در جنگ ایران و عراق.
امیدوار رضایی، سیاستمدار، پزشک و نماینده چهار دوره مجلس شورای اسلامی.
سید صفدر حسینی، وزیر اقتصاد و دارایی و وزیر اسبق کار.
هنرمندان و چهرههای تلویزیونی
رودابه بختیار: مُجری تلویزیون فاکسنیوز.
داور اردلان: تولید کننده سازمان ان پی آر.
علی دهکردی: بازیگر سینما.
بهنوش بختیاری: بازیگر سینما و تلویزیون.
شقایق دهقان: بازیگر سینما و تلویزیون.
علیرضا اوسیوند: بازیگر سینما و تلویزیون.
رسول نجفیان: بازیگر و خواننده.
حمید گودرزی: بازیگر سینما و تلویزیون.
ورزشکاران
نواب نصیرشلال: وزنه بردار دارنده مدال نقره المپیک لندن.
سهراب بختیاری زاده: بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران.
میلاد میداوودی: بازیکن تیم ملی فوتبال ایران.
بهزاد غلامپور: دروازه بان سابق تیم ملی فوتبال ایران.
صفر ایرانپاک بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران.
ایرج سلیمانی: بازیکن و مربی سابق تیم ملی فوتبال ایران.
ایمان مبعلی: بازیکن تیم ملی فوتبال ایران.
هدایت ممبینی: داور بینالمللی فوتبال.
افشین نوروزی: پینگ پنگ باز تیم ملی ایران و دارنده عنوان قهرمان آسیا.
پژمان منتظری: بازیکن تیم ملی فوتبال ایران.
رضا نوروزی: بازیکن تیم ملی فوتبال ایران.
آرش افشین: بازیکن تیم ملی فوتبال ایران.
مجید باقرینیا: بازیکن و مربی فوتبال.
البرز حاجیپور: داور فوتبال.
چهارلنگ
چهارلنگ، یکی از دو شاخه بزرگ از ایل بختیاری در ایران است. با توجه به نمودار سازمانی ایل بختیاری ۶ به دو شاخه اصلی هفت لنگ و چهار لنگ تقسیم میشود. هر چند که این دو شاخه ایل بختیاری از نظر فرهنگی تفاوت چندان زیادی ندارند، اما جدایی محل سکونت و مسیر کوچ، باعث ایجاد تفاوت نه چندان زیادی در گویش و لهجه این دو شدهاست.
هفت لنگها، بیشتر در استان چهار محال و بختیاری و شمال استان خوزستان زندگی میکنند، که جمعیت آنها، نسبت به چهارلنگها که در استان لرستان، شمال استان خوزستان و جنوب غرب استان اصفهان هستند، بیشتر است.
محل سکونت
چهارلنگها ییلاق را در جنوب غرب استان اصفهان، (شهرستانهای فریدن، فریدونشهر و چادگان) و نواحی شرقی استان لرستان، (الیگودرز و روستاهای اطراف) سپری میکنند.
با شروع دوره سرما، در این مناطق، به شمال استان خوزستان، برای سپری کردن زمستان، کوچ میکنند.
البته امروزه، بیشتر عشایر بختیاری، در مناطق بختیاری نشین، ساکن شدهاند. برخی از بختیاریهای چهارلنگ، نیز در اطراف کوه کینو زندگی میکنند.
طوایف و تقسیمات
چهارلنگها، نیز همچون همتای خود، (هفتلتگها)، از چند باب تشکیل میشوند، که عبارتند از:
محمود صالح (ممصالح)
کیان ارثی (کنرسی)
زلقی (زلکی)
ممیوند (ممیوند)
موگویی (موگهی)
محمود صالح
محمود صالح، به هشت طایفه، تقسیم میشود:
۱. اورش
۲. هارونی
۳. کاقلی
۴. عادکار
۵. آل داود
۶. قلی
۷. آردپنایی
۸. ممزایی
کیان ارثی
کیان ارثی، که با نبه ۲۵ تیره تقسیم میشود:
۱. محمد جعفری
۲. پاپا جعفری
۳. عالی جعفری
۴. غریب وند
۵. هر کل
۶. گشتیل
۷. سندلی
۸. حموله
۹. کهیش
۱۰. باورساد
۱۱. جانکی گرمسیر
۱۲. پوستین بکول
۱۳. اسفرین
۱۴. بوربورون
۱۵. ورمحمید
۱۶. استکی
۱۷. عاشوروند
۱۸. عالیوند
۱۹. برون
۲۰. تمبی
۲۱. شیخ
۲۲. سهونی
۲۳. زنگنه
۲۴. گل گیری
۲۵. ممبینی
موگویی
موگویی، به نه تیره تقسیم میشود:
۱. مهدور
۲. شیخ سعید
۳. شیرازی
۴. حسومی
۵. سرلک
۶. شیاس
۷. کیماس
۸. خواجه موگویی
۹. هلیل
زلکی
زلکی، به چهار تیره تقسیم میشود:
۱. دوغ زنی
۲. جاوند
۳. میانجایی
۴. سادات احمدی
ممیوند
ممیوند، یکی از پنج باب (شعبه) زیر شاخه چهارلنگ از ایل بختیاری در جنوبغربی ایران میباشد. ممیوند، از شش طایفه تشکیل شده است، که عبارتند از:
بساک
پولادوند
عبدالوند
حاجیوند
ایسوند
تات خیری
بساک
بساک، به ۱۱ شعبه تقسیم میشود: ۱- بری ۲- گرگیوند ۳- جلیل وند ۴- خانه قاید ۵- ملک محمودی ۶- آدینه وند ۷- شهر وسوند ۸- خانه صلاتین ۹- میزه وند ۱۰– اتابک ۱۱- صوفی
پولادوند
پولادوند، به ۵ شعبه تقسیم میشود: ۱- هیودی ۲- سالاروند ۳- خانه جمالی ۴- خانه قاید ۵- گراوند
عبدالوند
عبدالوند، به ۹ شعبه تقسیم میشود: ۱- قیطاسی ۲- بیران وند ۳- درویش ۴- زرین چقایی ۵- تونی ۶- ماهرودی ۷- ده قاضی ۸- چکان ۹- گوشاردی
تات خیری
تات خیری، به ۹ شعبه تقسیم میشود: ۱- حسین ۲- گگمهدی ۳- اکبر ۴- نصرالله ۵- خیرالله ۶- شکرالله ۷- شیرالی ۸- تاسمالی ۹- گرپی
حاجیوند
حاجیوند، به پنج شعبه تقسیم میشود: ۱- غالبی ۲- زیدقاید ۳- هیل هیل ۴- الیاسی ۵- گرپی
ایسوند
ایسوند، به هفت شعبه تقسیم میشود: ۱- خانه قاید ۲- گیرویی ۳- ورکی ۴- زیبایی ۵- اواوی ۶- گورویی ۷- جعفر وند
هفتلنگ
هفت لنگ و چهارلنگ دو شاخه مهم بختیاریاند، هر چند که این دو شاخه ایل بختیاری از نظر فرهنگی، تفاوت چندانی با هم ندارند، اما پراکندگی محل سکونت، باعث ایجاد تفاوت نه چندان زیادی، در گویش و لهجه آنها شده است، که در مجموع هر دو شاخه، به گویش بختیاری سخن میگویند.
چهارلنگ بختیاری از پنج باب تشکیل شده است و شاخه هفت لنگ شامل چهار باب میباشد، که عبارتند از:
بابادی باب
دورکی
دینارانی
بختیاروند
بابادی باب
بابادی باب، به طایفههای زیر تقسیم میشود:
شهنی
عکاشه
راکی
گله
نصیر
گمار
ململی
مدملیل
آرپناهی
میرقائد
پبدنی
بابادی عالیانور
احمد محمودی
دورکی
دورکی، به طایفههای زیر تقسیم میشود:
آسترکی (آستروکیان)
اسیوند
موری
گندلی
بابااحمدی
زراسوند
عرب کمری
دینارانی
دینارانی، به طایفههای زیر تقسیم میشود:
اورک
موزرمویی
نوروزی
بویری
کورکور
لجمیر اورک
عالی محمودی
گورویی
سهید
شالو
بختیاروند
بختیاروند، به طایفههای زیر تقسیم میشود:
علاءالدین وند
منجزی
بلیوند
اسنکی
دیناشی
مش مرداسی
کیارسی
تردی
آل جمالی
جانکی سردسیر
یکی از ویژگیهای سازمان اجتماعی ایل بختیاری، وجود واحدهای متعددِ اجتماعی و در هم تنیده در داخل ایل است که درجه بسیار بالایی از گروه بندی عمودی، در سطوح مختلف درآن جلوهگر است. ساختارِ اجتماعی از یک سیاه چادر آغاز گشته و تا ایل ادامه مییابد.

سیاه چادر
هر چادر مأوای یک خانوادهٔ بختیاری است که به آن مال نیز میگویند.
اولاد
هر اردو مشتمل بر سه تا دوازده سیاه چادر یا بیشتر است که خانوادهٔ گستردهای است و اولاد خوانده میشود.
تَش
مجموع چند اولاد، تش نامیده میشود. سرپرستیِ هر تش را فرد کاردان و فعالی از همان تَش بهعهده دارد که به ریشسفید مشهور است.
تیره
درطوایفِ مختلف بختیاری هر تیره به چند تش تقسیم میگردد. در کوچها، اردوهایی که با هم خویشاوندند به صورتِ واحدهای کوچنده (تیره) -که جمعیت هر کدام به چند صد نفر بالغ میشود- گرد هم میآیند، بنابراین مجموع چند تش، که همگی با هم خویشاوند هستند را یک تیره مینامند.
طایفه
از ترکیبِ تیرهها، طایفه به وجود میآید که جمعیتِ بزرگترینِ آنها (مانند: بابادی، شهنی، اورک، گندلی، منجزی) به ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار نفر میرسد.
باب
باب یا بلوک، نتیجهٔ ترکیبِ چند طایفه است. (مانند: بختیاروند، کیان ارثی، دورکی، محمود صالح) ولی هیچ نسبت خویشاوندیی بین طوایف یک باب وجود ندارد و به مجموع چند طایفه که از نظر جغرافیایی نزدیک به هم زندگی کردهاند، باب گفته میشود.
شاخه
چند باب با هم یک شاخه میسازند. ایلِ بختیاری در کل دو شاخهٔ اصلی دارد که چهارلنگ بختیاری و هفتلنگ بختیاری هستند.
چهارلنگ و هفت لنگ
هفت لنگ و چهارلنگ دو شاخه مهم مردم بختیاریاند. هر چند که این دو شاخهٔ ایل بختیاری از نظر فرهنگی، تفاوت چندانی با هم ندارند، اما پراکندگی محل سکونت، باعث ایجاد تفاوتِ نه چندان زیادی، در گویش و لهجه آنها شده است، که در مجموع هر دو شاخه، به گویش بختیاری سخن میگویند. چهارلنگ بختیاری از پنج باب تشکیل شده است و شاخه هفت لنگ شامل چهار باب میباشد.
ایل
هر یک از این بابها یا بلوکها به یکی از دو شاخه ایل بختیاری، یعنی هفتلنگ و چهارلنگ تعلق دارند.
این قبیل واحدهای اجتماعی، محیطهایی هستند که همبستگی واقعی -نه تنها در حالات نزاع با گروههای دیگر- بلکه در امور روزمره کار تولیدی نیز، در داخل آنها برقرار است. گله داری، کاشت و برداشت محصول را اعضای همنیای هر اردو و یا طی کوچ، اعضای همنیای تیره مشترکاً انجام میدهند. در این سطح، خانوادههای بههم پیوسته دقیقاً در حکم گروههای صنفیاند.
سازمان سیاسی
ساختار قدرت سیاسی از ویژگیهای دیگر سازمان ایلی بختیاریهاست. این ساختار، نمودار چنان درجهای از تمرکز سلسله مراتب است، که معمولاً در نظامهای مبتنی بر خویشاوندی، بعید انگاشته میشود. تا دهه ۱۳۳۰-۱۳۴۰ ش قدرت در دست ایلخانی (بالاترین مقام ایل) و ایل بیگی (دستیار او) متمرکز بود و سپس، در سطوح مختلف هرم ایلی، در میان کلانتران طایفهها و کدخدایان تیرهها و ریش سفیدانِ اولاد یا تشها تقسیم میشد. این مقامات حافظ نظم و مجری عدالت بودند و میان افراد ایل و خارج از ایل در مقام واسطه عمل میکردند؛ ولی از نظر تأثیری که بر زندگی روزمره بختیاریها داشتند، مهمترین وظیفه آنها هماهنگ کردن کوچ و حل و فصل دعاوی مربوط به استفاده بیش از حد از چراگاهها و آبشخورها بود. این مسئولیت، که در اصل خدمتی به افراد ایل به شمار میرفت، به منشأ امتیاز اقتصادی و اجتماعی (مانند دسترسی به بهترین چراگاهها، امکان جذب اتباع و جز آنها) تبدیل شد. در نتیجه طبقهای از خوانین ظهور کرد که با صحرانشینان ساده («لرها» که با نام ایلهای لرستان نباید خلط شود) فرق فاحش داشت. رهبری بالای ایل نیز از وظیفة اصلی خود که ایجاد هماهنگی بود پا فراتر گذاشت و با بستن مالیات و سربازگیری و گردآوری دارودسته سیاسی (بسته) هوادار منافع و مصالح خانها، رفته رفته نقشی خودکامه یافت.
عواملی خارج از ایل نیز به تحول رهبری سیاسی بختیاریها در این جهت کمک کرد. یکی از مهمترین آن عوامل اعطای اراضی خالصه به هر یک از خانها به پاداش خدمات نظامی یا جز آن بود و این رسم از قرنها پیش رواج داشت. این اراضی، برخلاف زمینهای واقع در محدوده ایلی، ملک شخصی خان بود.
دخالت مستقیم حکومتهای ایران در عزل و نصب رؤسای ایل، عامل دوم قدرت یافتن بی حد و حصر دستگاه خانی بختیاریها بود. این امر در قرن دوازدهم شروع شد و در عصر قاجاریه به صورت شیوهای مرسوم درآمد. شاهان قاجار در پی آن بودند که از طریق نظام حکومت غیرمستقیمِ عمدتاً مبتنی بر قدرت خانها، ایلها و نواحی مجاور آنها را مهار کنند.
وفاداری به شاه، دریافت پاداشهای فراوان از قبیل القاب و افتخارات گوناگون را در پی داشت، ولی کوچکترین لغزش نیز بیرحمانه مجازات میشد. پس از چنین خطایی بود که علیمردان خان، رئیس ایل چهارلنگ، یاغی خوانده شد و در ۱۲۵۷ به زندان افتاد و راه برای رقبای هفت لنگ او هموار گردید. ناصرالدین شاه، حسینقلی خان را در ۱۲۷۹ به نظامت و در ۱۲۸۶ به ایلخانی بختیاریها منصوب کرد. او نخستین کسی بود که این عنوان را یافت و در ایل به لقب «ایلخانی» معروف شد. در ۱۲۹۹ شاه ترتیب قتل او را داد و برادرش امامقلی خان حاجی ایلخانی، را به جای او منصوب کرد. از آن زمان تا ۱۳۳۵ ش که لقب خان ملغی شد، تقریباً بی هیچ وقفهای رؤسای ایل از فرزندان یکی از این دو برادر بودند. در نتیجه این قتل، بختیاریها به بستگان ایلخانیها و حاجی ایلخانیها تقسیم شدند، ولی تعبیر صحیحتر آن است که این تقسیم را وسیلهای برای حفظ وحدت ایل در برابر توطئههای حکومت مرکزی به شمار آوریم. این نوع دسته بندی بی گمان یکی از عجیبترین جنبههای سازمان اجتماعی بختیاریهاست و نظیر آن در هیچ جامعه دیگری نشده است.
عامل سوم که به تحکیم قدرت خانهای بختیاری افزود، حضور شرکتهای انگلیسی در استان خوزستان از اواخر قرن سیزدهم بود. در پی ساختن راه لینچ در ۱۳۱۵، که از طریق ایذه و اردل از جنوب سرزمین بختیاری میگذشت، در مسجدسلیمان و بعداً در نواحی دیگر گرمسیر، میادین نفتی کشف و استخراج شد. در برابر تعهد خانها، مبنی بر حفظ امنیت تأسیسات نفتی، پنج درصد سهام نخستین کمپانی اکتشافی به آنها داده شد و در نتیجه بخشی از سود شرکت نفت ایران و انگلیس به مدت ۲۵ سال و نیز غرامت هنگفتی پس از خلع ید از شرکت، به آنها تعلق گرفت.
خانهای بختیاری، در سایه این مشروعیت مضاعف از جانب مقامات خارجی و نیز مزایا و دستاوردهای آن، توانستند هم سلطة خود را بر ایل تحکیم بخشند و هم جای پایی در دستگاه حکومت مرکزی پیدا کنند. اینان، در صورت بروز مشکل با شاه، نیروهای سهمگینی در اختیار داشتند که میتوانستند به میدان روانه کنند، کما اینکه در زمان انقلاب مشروطه چنین کردند. اقدامات نظامی بر نفوذ و اعتبار خانها در میان افراد ایل افزود. بختیاریها، در نخستین سالهای قرن چهاردهم، بواقع، دولتی در دولت شمرده میشدند.
فرهنگ
فرهنگ آن چیزی است که مردم با آن زندگی میکنند. ادوارد تیلور فرهنگ را مجموعه پیچیدهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه از جامعهٔ خویش فرامیگیرد تعریف میکند.
کوچ ایل بختیاری
اگر چه در دهههای آغازینِ قرن حاضر گروههای بسیاری از ایل بختیاری نیز همانند سایر ایلها و عشایر ایران یکجانشین شدند، اما هنوز هم بخشی از ایلهای بختیاری، کوچرو هستند. کوچروهای بختیاری زمستان را در دشتهای شرق خوزستان و تابستان را در بخشهای غربی چهارمحال و بختیاری به سر میبرند. به مسیرهای کوچ در اصطلاح ایل راه میگویند.
گویش بختیاری
گویش بختیاری یا گویش لری بختیاری، گویش مردم بختیاری است. گویش بختیاری از جمله گویشهای جنوب غربی ایران و یکی از شاخههای گویش لری به شمار میرود. این گویش تفاوتهای اندکی با سایر شاخههای گویش لری از جمله لری خرمآبادی و لری بویراحمدی دارد.
گویش بختیاری به طور کلی به چهار دسته تقسیم میشود:
گویشِ بخشِ خاوری که تحت تأثیر لریِ کهگیلویهای است.
گویشِ منطقهٔ جنوبی که تحت تأثیر گویشِ طایفهٔ بهمئی بودهاست.
گویش منطقه چهارلنگ
گویشِ بخشِ میانی.
ضرب المثلها
ضرب المثلهای اولیه توسط افراد گمنامی به وجود آمده که شناخته شده نیستند. ضرب المثلها جملات موزون، پرمعنی و معمولاً منظومی هستند که سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شدهاند. قابلِ درک بودن برای تمام مردم، سادگی، کوتاهی، توانایی رساندنِ مفهوم، کاربردِ عمومی و حالت طنزِ مثلها سبب شده جایگاه ویژهای در بین مردم داشته باشند.
موسیقی
موسیقی مردم بختیاری را میتوان شاخهای از موسیقی لری دانست. این موسیقی به وسیله سازهایی مانند سرنا و کُرنا و کوس و سازهای بادی کوچکتر از سرنا و کرنا نواخته میشود. تشمالها سرپرستیِ موسیقی در ایل را بر عهده دارند و اکنون نیز در مجالس عروسی و مراسم سوگواری وظیفه اجرای موسیقیهای محلی مردم بختیاری را بر عهده دارند.
باورها
در بین بختیاریها مانند دیگر اقوام، باورهای زیادی وجود دارند که با زندگی مردم عجین شده و تمام کارها و برخوردهای روزمرهشان، بر اساس همین باورها صورت میگیرد. باورها (خرافی یا غیرخرافی) جزیی از فرهنگ هر قوم و منشاء حرکت و نشان دهندهٔ نحوهٔ زندگی افراد هستند.
عزاداری
در بختیاریها هرگاه کسی از دنیا میرود مثل اینکه همهٔ طایفه عضوی از خانواده را از دست داده و ماتم زده میشوند. مراسم عزاداری در بین بختیاریها به شکل خاصی برگزار میشود که نحوهٔ انجام آن در نقاط مختلف تفاوتهایی نیز با هم دارند.
گاگریو
در هنگام عزا، گونهای سرودهٔ عزا بوسیلهٔ زنان خوانده میشود که به آن گاگریو میگویند. در آغازِ خواندنِ گاگریو، رسم بر اینست که یکی از زنانِ سرشناس و بی بیهای ایل شروع به خواندنِ بیتی از گاگریوه میکند و همهٔ زنان نیز با وی همنوا میشوند و آن بیت به بیتِ ترجیعی تبدیل میشود و زنان پس از خواندنِ هر چند بیتی آن بیت را دوباره تکرار میکنند. معمولاً پس از خواندنِ چهل بیت یا کمتر، زنِ دیگری خواندنِ اشعار و تکرارِ آنها را بعهده میگیرد و زنانِ دیگر نیز با وی همنوا شده و این کار در مجالسِ ترحیم ممکنست ساعتها به درازا بینجامد.
شیرهای سنگی
شیر سنگی از نمادهای فرهنگ مردم بختیاری است که در گویش لری، برد شیر گفته میشود. بختیاریها معمولاً بر سر مزار جوانان، پهلوانان و بزرگانِ خود شیر سنگی قرار میدادهاند. شیر سنگی، تندیسهایی از جنس سنگاند که در گذشته توسط سنگتراشهای ایل بختیاری در ایران و در استان چهارمحال و بختیاری و شمال استان خوزستان به شکل شیر تراشیده میشدند و به نشانهٔ شجاعت، دلاوری و ویژگیهایی چون هنرمندی در شکار و تیراندازی در جنگ و مهارت در سوارکاری بر آرامگاه بزرگان قوم خود قرار میدادند.
ختنه پسران بختیاری
بختیاریها پسرانشان را در سنین ۳ تا ۵ سالگی ختنه میکنند و به این مسئله بسیار اهمیت میدهند. پیشترها عملِ ختنه توسط تُشمالهای هر طایفه، دلاکان ویا آرایشگران دوره گرد انجام میشد.
هنر تیراندازی
مهرزاد قنبری سرداراکبری خرادآذر طی مقالهای در اینباره میگوید:
مردان دلاور و سخت کوش ایل بختیاری از دیر باز در نزد ساکنان فلات ایران به سوار کاری و تیراندازی شهره بودند. چنانکه رسته برجسته تیر اندازان ارتش ایران در دورههای صفوی، افشاریه، زندیه و قاجار از نخبگان تیراندازان ایل بختیاری تشکیل میشد.
امروزه نیز هر خانوار از عشایر بختیاری حداقل یک قبضه اسلحه (مجاز) در اختیار دارد تا علاوه بر شکار و حفظ کیان ایل، بتواند در مواقع لزوم به استفاده از مهارت خود به دفاع از مرزهای میهن مبادرت نماید.
بزرگان ایل اول فنی را که به فرزندان خود میآموزند، تیر اندازی و سوارکاری است. تیر اندازان بختیاری گاه چنان در این فن مهارت پیدا میکنند که میتوانند سواره و به تاخت روی دو پا بایستند و شیء متحرک را هدف قرار دهند.
از جمله دلاورمردیهای تیر اندازان و سوار کاران بختیاری میتوان نقش انکارناپذیر ایشان در جنبش مشروطه ایران، فتح تهران و همچنین در طول هشت سال جنگ ایران و عراق اشاره کرد.
تن پوش
پوشش زنان
۱. پوششِ سر لچک و مینا:
لچک کلاهی است که زیر مینا استفاده و با انواع سکههای قدیمی، مروارید، سنگ و پولک تزیین میشود و انواع گوناگون دارد. سیخکی، ریالی، صدف، که رایجترین آن ریالی میباشد که از سکههای قدیمی استفاده میشود.
۲. ِمِینا:
روسری از جنس حریر و ابعاد بسیار زیاد به شکل مستطیل است که بهصورت بسیار ویژهای به سر میکنند. مِینا را با سنجاق محکم توسط بندی از یکسوی لچک بهسوی دیگر آن از پشت سرشان میآویزند که به آن سیزن گفته میشود و بعد موهای جلوی سر را تاب میدهند و از زیر لچک بیرون میآورند و در پشت مینا پنهان میکنند وآن موها را ترنه مینامند و با مهرههایی با رنگهای گوناگون آن را تزئین میکنند که جلوهای خاص به زیبایی مینا میدهد.
۳. تنپوشِ زنانِ بختیاری:
پیراهنی به نام جومه یا جوه است. این پیراهن معمولاً دو چاک در اطرافِ کمر دارد و تا پایینِ کمر میرسد و زیر آن دامن بسیار پرچینی به نام شولارقری میپوشند که برای تهیه آن گاه از ۸ تا ۱۰ متر پارچه استفاده میشود.
۴. جلیقه:
روی پیراهن پوشیده میشود که از جنسِ مخمل است. همچنین زنان بازوبندی (بازیبند) نیز بدست میکنند که با مهرههای رنگی و سنگ تزیین میشود. البته استفاده از آن خیلی رایج نیست و بیشتر در مراسم عروسی پوشیده میشود.
۵. پوشش پایین تنه:
از شلواری معمولی و گیوه استفاده میشود.
رنگ لباس زنان بختیاری، الهام گرفته از طبیعت است. زنان و دختران جوان در رختهای خود از رنگهای روشن استفاده میکنند و رنگ لباس خانمهای مسن به دلیل احترام به سن و سال آنها تیرهاست.
پوشش مردان
۱. سرپوش مردان بختیاری کلاهی نمدی است به رنگهای مشکی، قهوهای روشن و تیره و سفید که به آن کلاه خسروی هم گفته میشود. در ابتدا خوانین کلاه سفید رنگ خسروی بسر میگذاشتند اما بعد از اینکه رضا شاه آنان را تخت قاپو (یکجا نشین) کرد، آنان را از پوشیدنِ لباس بختیاری نیز منع کرد، به همین دلیل به مرور زمان کلاه سفید جای خود را به کلاه سیاهِ مردم عادی داد. امروزه دیگر کودکان کلاه سفید خسروی بسر میگذارند. کلاه خسروی همانطور که از نامش پیداست، طرحش از کلاه خسروان، پادشاهان ساسانی است که این خود نشان دهندهٔ قدمت تاریخی فرهنگ منطقه میباشد.
۲. در ابتدا مردان بختیاری بالاپوشی به نام قـَبا داشتند که از کنار چاک داشت و هینطور از آستینهای فراخی برخوردار بود، اما بعد منع لباس توسط رضاشاه، بالا پوشی بنام چوقا که رعایا آنرا میپوشید متداول شد که دست باف زنان عشایر بود. چوقا از پشم بز به دو رنگ سیاه و سفید تهیه میشود و خاصیت ضد باران دارد، گرما را در زمستان نگهمیدارد و در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ میکند. نقشهای چوقا، ستونهایی کوتاه و بلند هستند و طرح این ستونها رااز ساختمانهای دوره هخامنشی میدانند. قبا برگرفته از طراحی اشکانی است.
۳. برای پوشش پایین تنه از شلواری به رنگ مشکی استفاده میگردد که شلواری گشاد و بسیار آزاد است. در این سالهای اخیر به دلیل استفاده از محصولات پارچهای کارخانه دبیت منچستر انگلستان به آن شلوار دبیت نیز گفته میشود. پوششِ پا، گیوهاست که در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ میکند و در زمستان گرما را نگه میدارد. از مجسمه برنزی که در ایذه مالمیر بختیاری کشف گردیده مجسمه مردشمی در موزه ایران باستان، چنین بهنظر میرسد که این شلوار نیز از البسهٔ دوران اشکانی باشد.
مهرزاد قنبری سرداراکبری خرادآذر تاریخچه و منشأ لباس مردان بختیاری را چنین تفسیر میکند:
جامهٔ مردان بختیاری اصیل ترین نوع پوششی است، که پیشینه آن به دورانِ ایران باستان باز میگردد. این جامهٔ دیرینه، از چهار بخش تشکیل شده که نام و تاریخچه هر کدام بدین شرح است:
۱. کلاه خُسرَوی: کلاهی سیاهرنگ و استوانهای شکل که کیخسروی نامیده میشود. این کلاه نخستین بار در نقوش حجاری شده در کاخهای تخت جمشید دیده شدهاست که سربازان و بزرگان مادی بر سر میگذاشتند و نیز در نقوش بازمانده از عهد باستان (حجاریهای تنگ چوگان کازرون و مرودشت و نقش رستم فارس) کلاهی با همین مشخصات بر سر بزرگان نمایان است.
۲. چوغا: تن پوش دیگر مردان بختیاری ردایی بلند است که آن را چوقا (چوخا) مینامند که بر اساس تحقیقات جدید نقوشی که در پس و پیش آن ترسیم شده الهام گرفته شده از زیگوارات چغازنبیل است که در واقع نام چوقا، از واژه چغازنبیل گرفته شدهاست. این ردای بلند، اولین بار مورد استفاده مادها قرار گرفت (که تصاویر آن بر گور دخمههای مادی موجود است) همچنین در بعضی از حجاریهای عهد ساسانی بر تن بزرگان دیده میشود.
۳. شلوار بختیاری که بسیار گشاد است از پارچهای موسوم به دبیت سیاه رنگ است از نوع این شلوار نیز بر نقوش باقیمانده از بابک پدر اردشیر ساسانی مشاهده شدهاست (واقع در مرو دشت فارس) که مشخصات آن منطبق است با شلوار بختیاری.
۴. گیوه یا کفش بختیاری: بر تصاویر بازمانده از پادشاهان هخامنشی این نوع کفش بر پای پادشاهان پارسی نمایان است. بطور کلی پوشش مردان بختیاری بیش از دو هزار و هفتصد سال قدمت دارد که این بیانگر آنست که بختیاریان همان طور که زبان، نژاد و فرهنگ خود را از اختلاط و دست اندازی مصون داشته، پوشش و لباس خود را نیز محفوظ و اصیل نگاه داشتهاند.
سرشناسها
چهرههای مقتدر بختیاری تا پیش از دورهٔ قاجار
علیمرادخان ممیوند چهارلنگ: رهبرانقلاب بختیاری در برابر نادرشاه.
ابوالفتحخان بختیاری: یکی از اعضای شورای سه نفره حکومتی با کریمخان زند.
علیمردان خان چهارلنگ: نایب السلطنه ایران پس از مرگ نادرشاه.
چهرههای مقتدر بختیاری در عصر قاجار و پهلوی
حسینقلی خان حاجی ایلخانی: مقتدرترین ایلخان بختیاری.
امامقلی خان حاجی ایلخانی: برادر حسینقلی خان ایلخانی و ایلخان بختیاری بود.
سردار اسعد بختیاری: از سران انقلاب مشروطه و فاتح تهران.
محمد تقی خان بختیاری رییس ایل بختیاری در زمان فتحعلی شاه قاجار.
صمصام السلطنه: نجفقلی خان بختیاری نخست وزیر دولت مشروطه ایران.
ابراهیم خان ضرغام السلطنه: از سران انقلاب مشروطه و فاتح اصفهان.
شاپور بختیار: آخرین نخست وزیر ایران در دوره پهلوی.
تیمور بختیار: اولین رئیس ساواک در حکومت پهلوی.
هالو زال: از شخصیتهای معنوی بختیاری.
اسدخان بختیاروند: خان بختیاری در زمان فتحعلی شاه قاجار.
علیمردان خان بختیاری: استبداد ستیز بختیاری در زمان رضاشاه پهلوی.
جعفر خان سردار بهادر: از فرماندهان انقلاب مشروطه، وزیر جنگ قاجاریه، وزیر پست و تلگراف در زمان رضاشاه پهلوی.
خسرو خان سردار ظفر: از سران انقلاب مشروطه و برادر کوچکتر سردار اسعد بختیاری.
امیر مفخم بختیاری: فرمانده قشون نظامی ایران در زمان قاجاریه و از سران انقلاب مشروطه.
ثریا اسفندیاری بختیاری: ملکه سابق ایران در زمان پهلوی دوم.
محمد رضا خان سردارِ فاتح: از سران انقلاب مشروطه و پدر شاپور بختیار.
غلامحسین خان سالار محتشم: از سران انقلاب مشروطه.
اسفندیار خان بختیاری: برادر ارشد سردار اسعد بختیاری و ایلخان بختیاری بود.
سلطان محمد خان سردار اشجع: از سران انقلاب مشروطه.
میرزا هدایت الله آشتیانی: پدر محمد مصدق نخست وزیر سابق ایران
بیبی مریم بختیاری: از زنان فعال در انقلاب مشروطه و معروف به سردار مریم بختیاری.
ابوالقاسم خان بختیار: استبداد ستیز بختیاری درعصر محمدرضا شاه قاجار.
دکتر ابوالقاسم بختیاری: نخستین ایرانی که در آمریکا مدرک دکترا گرفت.
خلیل اسفندیاری: فرزند اسفندیار خان و پدر ثریا اسفندیاری.
احمد کروبی: روحانی و سیاستمدار (پدر مهدی کروبی).
هلن جفریز بختیار: فعال در ایل بختیاری و همسر دکتر ابوالقاسم بختیار ِ طوسی.
چهرههای ماندگار
بهرام عکاشه: متخصص زلزله شناسی و پدر زمینشناسی ایران.
امیدعلی شهنی کرمزاده: ریاضیدان برجسته ایرانی و دارنده عنوان چهره ماندگار.
رضا نقشینه متخصّص آسیبشناس دامپزشکی و دارنده عنوان چهره ماندگار.
شاعران و نویسندگان بختیاری
داراب افسربختیاری: از شاعران بختیاری که به گویش بختیاری شعر سرودهاست.
قیصر امین پور: شاعر معاصر.
سید علی صالحی: شاعر و نویسنده.
فریدون مشیری: شاعر معاصر.
حسین پژمان بختیاری: شاعر.
سیروس رادمنش: شاعر معاصر.
هرمز علیپور: شاعر.
محمد ایوبی: نویسنده و داستاننویس.
منوچهر شفیانی: نویسنده.
بهرام حیدری: نویسنده.
علیمراد فدایینیا: از مهمترین داستاننویسان فرمگرا.
لاله بختیار: اسلامشناس.
جمشید چالنگی: مجری تلویزیون صدای آمریکا و نویسنده و مترجم.
بهرام مشیری: محقق و نویسنده و برنامهساز تلویزیونیِ برجسته.
خوانندگان
مسعود بختیاری: خواننده فلکلور بختیاری (بهمن علاءالدین).
امید: خواننده پاپ مقیم امریکا.
سیاوش شمس: خواننده پاپ مقیم امریکا.
پروین عالیپور: خواننده و صداپیشهٔ بختیاری.
یاس / یاسر بختیاری: خواننده رپ فارسی.
ملکمحمد مسعودی: خواننده فلکلور بختیاری.
سیاستمداران معاصر
محسن رضایی، سیاستمدار و فرمانده سپاه ایران در جنگ ایران و عراق.
امیدوار رضایی، سیاستمدار، پزشک و نماینده چهار دوره مجلس شورای اسلامی.
سید صفدر حسینی، وزیر اقتصاد و دارایی و وزیر اسبق کار.
هنرمندان و چهرههای تلویزیونی
رودابه بختیار: مُجری تلویزیون فاکسنیوز.
داور اردلان: تولید کننده سازمان ان پی آر.
علی دهکردی: بازیگر سینما.
بهنوش بختیاری: بازیگر سینما و تلویزیون.
شقایق دهقان: بازیگر سینما و تلویزیون.
علیرضا اوسیوند: بازیگر سینما و تلویزیون.
رسول نجفیان: بازیگر و خواننده.
حمید گودرزی: بازیگر سینما و تلویزیون.
ورزشکاران
نواب نصیرشلال: وزنه بردار دارنده مدال نقره المپیک لندن.
سهراب بختیاری زاده: بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران.
میلاد میداوودی: بازیکن تیم ملی فوتبال ایران.
بهزاد غلامپور: دروازه بان سابق تیم ملی فوتبال ایران.
صفر ایرانپاک بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران.
ایرج سلیمانی: بازیکن و مربی سابق تیم ملی فوتبال ایران.
ایمان مبعلی: بازیکن تیم ملی فوتبال ایران.
هدایت ممبینی: داور بینالمللی فوتبال.
افشین نوروزی: پینگ پنگ باز تیم ملی ایران و دارنده عنوان قهرمان آسیا.
پژمان منتظری: بازیکن تیم ملی فوتبال ایران.
رضا نوروزی: بازیکن تیم ملی فوتبال ایران.
آرش افشین: بازیکن تیم ملی فوتبال ایران.
مجید باقرینیا: بازیکن و مربی فوتبال.
البرز حاجیپور: داور فوتبال.
چهارلنگ
چهارلنگ، یکی از دو شاخه بزرگ از ایل بختیاری در ایران است. با توجه به نمودار سازمانی ایل بختیاری ۶ به دو شاخه اصلی هفت لنگ و چهار لنگ تقسیم میشود. هر چند که این دو شاخه ایل بختیاری از نظر فرهنگی تفاوت چندان زیادی ندارند، اما جدایی محل سکونت و مسیر کوچ، باعث ایجاد تفاوت نه چندان زیادی در گویش و لهجه این دو شدهاست.
هفت لنگها، بیشتر در استان چهار محال و بختیاری و شمال استان خوزستان زندگی میکنند، که جمعیت آنها، نسبت به چهارلنگها که در استان لرستان، شمال استان خوزستان و جنوب غرب استان اصفهان هستند، بیشتر است.
محل سکونت
چهارلنگها ییلاق را در جنوب غرب استان اصفهان، (شهرستانهای فریدن، فریدونشهر و چادگان) و نواحی شرقی استان لرستان، (الیگودرز و روستاهای اطراف) سپری میکنند.
با شروع دوره سرما، در این مناطق، به شمال استان خوزستان، برای سپری کردن زمستان، کوچ میکنند.
البته امروزه، بیشتر عشایر بختیاری، در مناطق بختیاری نشین، ساکن شدهاند. برخی از بختیاریهای چهارلنگ، نیز در اطراف کوه کینو زندگی میکنند.
طوایف و تقسیمات
چهارلنگها، نیز همچون همتای خود، (هفتلتگها)، از چند باب تشکیل میشوند، که عبارتند از:
محمود صالح (ممصالح)
کیان ارثی (کنرسی)
زلقی (زلکی)
ممیوند (ممیوند)
موگویی (موگهی)
محمود صالح
محمود صالح، به هشت طایفه، تقسیم میشود:
۱. اورش
۲. هارونی
۳. کاقلی
۴. عادکار
۵. آل داود
۶. قلی
۷. آردپنایی
۸. ممزایی
کیان ارثی
کیان ارثی، که با نبه ۲۵ تیره تقسیم میشود:
۱. محمد جعفری
۲. پاپا جعفری
۳. عالی جعفری
۴. غریب وند
۵. هر کل
۶. گشتیل
۷. سندلی
۸. حموله
۹. کهیش
۱۰. باورساد
۱۱. جانکی گرمسیر
۱۲. پوستین بکول
۱۳. اسفرین
۱۴. بوربورون
۱۵. ورمحمید
۱۶. استکی
۱۷. عاشوروند
۱۸. عالیوند
۱۹. برون
۲۰. تمبی
۲۱. شیخ
۲۲. سهونی
۲۳. زنگنه
۲۴. گل گیری
۲۵. ممبینی
موگویی
موگویی، به نه تیره تقسیم میشود:
۱. مهدور
۲. شیخ سعید
۳. شیرازی
۴. حسومی
۵. سرلک
۶. شیاس
۷. کیماس
۸. خواجه موگویی
۹. هلیل
زلکی
زلکی، به چهار تیره تقسیم میشود:
۱. دوغ زنی
۲. جاوند
۳. میانجایی
۴. سادات احمدی
ممیوند
ممیوند، یکی از پنج باب (شعبه) زیر شاخه چهارلنگ از ایل بختیاری در جنوبغربی ایران میباشد. ممیوند، از شش طایفه تشکیل شده است، که عبارتند از:
بساک
پولادوند
عبدالوند
حاجیوند
ایسوند
تات خیری
بساک
بساک، به ۱۱ شعبه تقسیم میشود: ۱- بری ۲- گرگیوند ۳- جلیل وند ۴- خانه قاید ۵- ملک محمودی ۶- آدینه وند ۷- شهر وسوند ۸- خانه صلاتین ۹- میزه وند ۱۰– اتابک ۱۱- صوفی
پولادوند
پولادوند، به ۵ شعبه تقسیم میشود: ۱- هیودی ۲- سالاروند ۳- خانه جمالی ۴- خانه قاید ۵- گراوند
عبدالوند
عبدالوند، به ۹ شعبه تقسیم میشود: ۱- قیطاسی ۲- بیران وند ۳- درویش ۴- زرین چقایی ۵- تونی ۶- ماهرودی ۷- ده قاضی ۸- چکان ۹- گوشاردی
تات خیری
تات خیری، به ۹ شعبه تقسیم میشود: ۱- حسین ۲- گگمهدی ۳- اکبر ۴- نصرالله ۵- خیرالله ۶- شکرالله ۷- شیرالی ۸- تاسمالی ۹- گرپی
حاجیوند
حاجیوند، به پنج شعبه تقسیم میشود: ۱- غالبی ۲- زیدقاید ۳- هیل هیل ۴- الیاسی ۵- گرپی
ایسوند
ایسوند، به هفت شعبه تقسیم میشود: ۱- خانه قاید ۲- گیرویی ۳- ورکی ۴- زیبایی ۵- اواوی ۶- گورویی ۷- جعفر وند
هفتلنگ
هفت لنگ و چهارلنگ دو شاخه مهم بختیاریاند، هر چند که این دو شاخه ایل بختیاری از نظر فرهنگی، تفاوت چندانی با هم ندارند، اما پراکندگی محل سکونت، باعث ایجاد تفاوت نه چندان زیادی، در گویش و لهجه آنها شده است، که در مجموع هر دو شاخه، به گویش بختیاری سخن میگویند.
چهارلنگ بختیاری از پنج باب تشکیل شده است و شاخه هفت لنگ شامل چهار باب میباشد، که عبارتند از:
بابادی باب
دورکی
دینارانی
بختیاروند
بابادی باب
بابادی باب، به طایفههای زیر تقسیم میشود:
شهنی
عکاشه
راکی
گله
نصیر
گمار
ململی
مدملیل
آرپناهی
میرقائد
پبدنی
بابادی عالیانور
احمد محمودی
دورکی
دورکی، به طایفههای زیر تقسیم میشود:
آسترکی (آستروکیان)
اسیوند
موری
گندلی
بابااحمدی
زراسوند
عرب کمری
دینارانی
دینارانی، به طایفههای زیر تقسیم میشود:
اورک
موزرمویی
نوروزی
بویری
کورکور
لجمیر اورک
عالی محمودی
گورویی
سهید
شالو
بختیاروند
بختیاروند، به طایفههای زیر تقسیم میشود:
علاءالدین وند
منجزی
بلیوند
اسنکی
دیناشی
مش مرداسی
کیارسی
تردی
آل جمالی
جانکی سردسیر
سندرم ديسترس تنفسي حاد (ARDS) يک بيماري سريعا پيشرونده است که در ابتدا با
تنگي نفس، تاکي پنه، و هيپوکسمي تظاهر ميکند و سپس به سرعت به سمت نارسايي
تنفسي پيش ميرود.کنفرانس اجماع عمومي آمريکايي - اروپايي (AECC) معيارهاي
تشخيصي براي ARDS منتشر کرده: شروع حاد، نسبت فشار نسبي اکسيژن شرياني به درصد
اکسيژن استنشاق شده (PaO2/FiO2) برابر با200 يا کمتر، بدون در نظر گرفتن فشار
مثبت در پايان بازدم(PEEP); ارتشاح دو طرفه در راديوگرافي فرونتال قفسه سينه و
فشار گوه اي شريان ريوي برابر با 18 ميليمتر جيوه يا کمتر يا عدم وجود شواهد
باليني ازفشار بالاي دهليزچپ. آسيب حاد ريه، سندرمي است که مختصري از شدت کمتري
برخوردار است و با هيپوکسمي خفيفتر ولي معيارهاي تشخيصي ديگر مشابه با ARDS
مشخص ميشود. از آنجا که بيش از نيمي از واحدهاي مراقبتهاي ويژه (ICUs) در
ايالات متحده داراي متخصص مراقبتهاي ويژه نيستند، بسياري از پزشکان مراقبتهاي
اوليه، مسوول ارايه مراقبت از بيماران مبتلا به ARDS يا آسيب حاد ريه هستند.

پاتوفيزيولوژي
پاتوفيزيولوژي ARDS به طور کامل شناخته نشده است. اعتقاد بر اين است که در ابتدا، يک آسيب مستقيم ريوي يا غيرمستقيم خارج ريوي، منجر به تکثير واسطههاي التهابي ميشود که اين واسطهها باعث تجمع نوتروفيلها در ميکروسيرکولاسيون ريه ميشوند. اين نوتروفيلها فعال شده به تعداد زياد از سطوح اندوتليال عروق و اپيتليال آلوئولار مهاجرت ميکنند و پروتئازها، سيتوکينها و گونههاي فعال اکسيژن را آزاد ميکنند. مهاجرت و آزاد شدن واسطهها منجر به نفوذپذيري پاتولوژيک عروق، شکاف در سد اپيتليال آلوئولار و نکروز سلولهاي آلوئولي نوع I و II ميشود. اين فرايند منجر به ادم ريه، تشکيل غشاء هياليني و از دستدادن سورفاکتانت ميشود که سبب کاهش کمپليانس ريوي شده، تبادل هوا را دشوار ميکند. ارتشاح بعدي فيبروبلاستها ميتواند منجر به رسوب کلاژن، فيبروز، و بدتر شدن بيماري شود. شکل 1 راديوگرافي يک بيمار مبتلا به ARDS ميباشد که کدورت فضاهاي هوايي دو طرفه را نشان ميدهد که از اين فرآيند نتيجه شده است.
اقدامات متعددي به طور همزمان در فرايند بهبود رخ ميدهد. سيتوکينهاي ضدالتهابي نوتروفيلهاي آسيب رسان را غيرفعال ميکنند و سپس نوتروفيلها دچار آپوپتوز و فاگوسيتوز قرار ميشوند. سلولهاي آلوئولي نوع دو تکثير شده و به سلولهاي نوع يک تمايز مييابند که سبب برقراري مجدد يکپارچگي در پوشش اپيتليال و ايجاد گراديان اسمزي ميشوند. اين گراديان اسمزي سبب به خارج کشيده شدن مايع از آلوئولها و ورود آن به ميکروسيرکولاسيون و لنفاتيکهاي ريه ميشود. به طور همزمان، ماکروفاژها و سلولهاي آلوئولي، ترکيبات پروتئيني را از آلوئولها برميدارند و به ريهها اجاره ميدهند تا بهبود يابند.
عوامل خطر و ميزان بروز
در بزرگسالان اغلب موارد ARDS با سپسيس ريوي (46%) يا سپسيس غير ريوي (33%) همراهي دارد. عوامل خطر اين بيماري عبارتند ازعواملي که باعث آسيب مستقيم ريه ميشوند (مثل پنوموني، آسيب استنشاقي، کوفتگي ريه) وعواملي که آسيب غيرمستقيم ريه ميشوند (مثل سپسيس غير ريوي، سوختگيها، آسيب حاد ريه ناشي از تزريق خون). عوامل خطر در کودکان مشابه بزرگسالان است به علاوه اختلالات مرتبط با سن خاص، مانند عفونت با ويروس سنسيشيال تنفسي و آسيب ناشي از آسپيراسيون حالت نزديک به غرقشدگي. جدول 1 شامل علايم و نشانههاي بيانگر علل خاص ARDS است.
مطالعات اخير نشان ميدهند که در بزرگسالان ميزان بروز آسيب حاد ريه 86-22 مورد در هر 100.000 فرد- سال و ARDS تا 64 مورد در هر 100.000 فرد- سال است. يک کارآزمايي بزرگ آيندهنگر اروپايي تخمين زده است که 1/7% از بيماران بستري در ICU و 1/16% از تمام بيماران تحت تهويه مکانيکي دچار آسيب حاد ريه يا ARDS ميشوند. ميزان مرگومير داخل بيمارستاني اين شرايط بين 55% و 34% تخمين زده ميشود. عوامل خطر مرگومير شامل افزايش سن، بدتر شدن اختلال عملکرد چند عضوي پيشرونده، وجود بيماريهاي ريوي و غيرريوي، امتياز بالاتر در APACHE II و اسيدوز است. اکثر موارد مرگومير مربوط به ARDS به علت نارسايي چند عضوي است. هيپوکسمي مقاوم به درمان تنها مسوول 16% از مرگومير مرتبط با ARDS است.
در کودکان ARDS کمتر رايج است و کمتر احتمال دارد که منجر به مرگ شود. در مطالعهاي در سال 2009 در بيماران 6 ماه تا 15 سال نشان داده شد که ميزان بروز آسيب حاد ريه و ARDS به ترتيب 5/9 و 8/12 در هر 100.000 نفر – سال بود و مجموع مرگومير داخل بيمارستاني آنها 18% بود.
تشخيصهاي افتراقي
از آنجا که علايم اوليه ARDS غيراختصاصي هستند، پزشکان بايد ساير علل تنفسي، قلبي، عفوني و سمي را در نظر بگيرند (جدول 2). شرح حال بيمار (به عنوان مثال بيماريهاي همراه، مواجههها، داروها) همراه با يک معاينه فيزيکي با تمرکز بر روي سيستم تنفسي و قلبي - عروقي ميتواند در محدود کردن تشخيصهاي افتراقي و تعيين دوره مطلوب درمان کمک کند.
اغلب، ARDS بايد از نارسايي احتقاني قلب و پنوموني افتراق داده شود (جدول 3). نارسايي احتقاني قلب با اضافه بار مايع مشخص ميشود، در حالي که بيماران مبتلا به ARDS بر اساس تعريف نشانههاي پرفشاري دهليز چپ و يا افزايش حجم واضح را ندارند. بيماران مبتلا به نارسايي احتقاني قلب ممکن است ادم، اتساع وريد ژوگولار، صداي سوم قلب، افزايش سطح پپتيد ناتريورتيک مغزي (BNP) و دفع نمک در پاسخ به ديورتيک داشته باشند. انتظار نميرود بيماران مبتلا به ARDS اين يافتهها را داشته باشند.
از آنجا که پنوموني يکي از علل عمده ARDS است، تشخيص بيماران مبتلا به پنوموني بدون عارضه از کساني که پنوموني عارضهدار شده با ARDS دارند سبب چالش تشخيصي بيشتري ميشود. به طور کلي، يک بيمار مبتلا به پنوموني بدون عارضه ممکن است نشانههايي از التهاب سيستميک و ريوي داشته باشد (به عنوان مثال، تب، لرز، خستگي، توليد خلط، درد قفسه سينه پلورتيک و ارتشاح موضعي يا چند کانوني)؛ هيپوکسي همراه بايد به تجويز اکسيژن پاسخ دهد. اگر هيپوکسي با تجويز اکسيژن اصلاح نشود، بايد به ARDS مشکوک شد و آن را بر اساس معيارهاي تشخيصي AECC اثبات نمود. در افراد مبتلا به پنوموني و ARDS همزمان، درمان شامل آنتيبيوتيکها و تهويه مکانيکي است.
درمان و پشتيباني
درمان ARDS حمايتي است از جمله تهويه مکانيکي، جلوگيري از استرس اولسر و ترومبوآمبولي وريدي، و حمايت تغذيهاي. جدول 4 درمان ARDS را به صورت خلاصه نشان داده است.
تهويه مکانيکي
بيشتر بيماران با ARDS نياز به آرام بخش، لولهگذاري و تهويه همزمان با درمان بيماري زمينهاي دارند. بر اساس دستورالعمل باليني موسسه ملي قلب، ريه و خون (Net ARDS) هر مد ونتيلاتور ممکن است استفاده شود. سرعت تنفس ، زمان بازدم، فشار مثبت پايان بازدمي و FiO2، مطابق با پروتکلهاي ARDSNet تنظيم ميشوند. تنظيمات به گونهاي اعمال ميشوند که اشباع اکسيژن شرياني 95% - 88% و فشار کفهاي (plateau) 30 سانتيمتر آب يا کمتر (براي جلوگيري از باروتروما) حفظ شود. دستورالعملهاي درمان باليني توصيه به حفظ pH شرياني از 45/7 -30/7 دارند اگر چه بيماران در برخي از کارآزماييهاي تحقيقاتي هيپرکاپنه کنترل شده و pH تا 15/7 را نيز تحمل کردهاند.
شواهد نشان داده است که شروع با حجم جاري کم به ميزان 6 ميليليتر به ازاي هر کيلوگرم نسبت به شروع با حجمهاي جاري معمول 15 - 10 ميليليتر به ازاي هر کيلوگرم برتري دارد (تعداد مورد نياز براي درمان [NNT] = 4/11). به طور مشابه، فشار مثبت پايان بازدمي بالاتر(12 سانتيمتر H2O يا بيشتر) در مقايسه با مقادير پايينتر در حد 12-5 سانتيمتر H2O با کاهش مرگومير همراهي دارد (NNT = 20). مايع درماني محافظه کارانه (براي پايين نگهداشتن فشار مرکزي) با کاهش تعداد روزهاي تحت درمان با ونتيلاتور و افزايش روزهاي خارج ICU همراهي دارد. با توجه به عوارض بالقوه کاتترهاي شريان ريوي و وريد مرکزي از آنها به طور معمول استفاده نميشود و تنها بايد توسط افراد آموزش ديده و با تجربه استفاده شود.
درمان هاي دارويي
گزينههاي دارويي براي درمان ARDS محدود است. هر چند درمان با سورفاکتانت ممکن است در کودکان مبتلا به ARDS مفيد باشد، يک مرور کاکرين سودمندي آن را در بزرگسالان نشان نداد. استفاده از کورتيکواستروييدها بحث برانگيز است. مطالعات شاهددار تصادفيشده و مطالعات همگروهي از استفاده زودرس از کورتيکواستروييدها براي کاهش تعداد روزهاي تحت درمان با ونتيلاتور حمايت ميکنند (با دوز متيل پردنيزولون در محدوده 120 - 1 ميليگرم به ازاي هر کيلوگرم در روز). با اين حال، هيچگونه سودمندي قطعي از جهت مرگومير براي اين درمان نشان داده نشده است. زماني که استفاده از کورتيکواستروييدها مدنظر باشد بايد با يک متخصص مراقبتهاي ويژه مشورت شود.
علاوه بر اقدامات تهويهاي، بيماران مبتلا به ARDS بايد هپارين با وزن مولکولي کم (40 ميليگرم انوکساپارين يا 5000 واحد دالتپارين زيرجلدي روزانه) و يا هپارين تفکيک نشده با دوز پايين (5000 واحد زيرجلدي دو بار در روز) براي جلوگيري از ترومبوآمبولي وريدي دريافت نمايند، مگر اينکه کنترا انديکاسيوني وجود داشته باشد. همچنين بيماران بايد براي پروفيلاکسي استرس اولسر از دارويي مانند سوکرالفات (1 گرم خوراکي و يا از طريق لوله معده چهار بار در روز)، رانيتيدين (150 ميليگرم خوراکي يا از طريق لوله معده دو بار در روز، 50 ميليگرم وريدي هر 8-6 ساعت، يا 25/6 ميليگرم در ساعت به صورت انفوزيون وريدي مداوم) يا امپرازول (40 ميليگرم خوراکي، وريدي، يا از طريق لوله معده روزانه) استفاده نمايند. در نهايت، بيماران بايد حمايت تغذيهاي، ترجيحا به صورت رودهاي، در عرض 48 - 24 ساعت از بستري در ICU دريافت نمايند.
جدا کردن از ونتيلاتور
به طور متوسط، بيماران مبتلا به ARDS حدود 16 روز (انحراف معيار = 8/15) در ICU و کلا 26 روز (انحراف معيار = 7/27) دربيمارستان سپري ميکنند. بيماراني که در آنها احتمال نياز به تهويه به مدتي بيش از 10 روز وجود دارد، ممکن است از تراکئوستومي سود ببرند.
همگام با بهبود بيماري زمينهاي و بهتر شدن وضعيت بيمار، بررسي تنفس خود به خودي ضروري است. براي اينکه بيمار واجد شرايط اين آزمون باشد بايد از نظر هموديناميک پايدار بوده و قادر به برآوردن نيازهاي اکسيژن از طريق روشهاي غيرتهاجمي باشد. آزمايشات تنفس خود به خودي در زمان 2-1 ساعت انجام ميشوند. احتمال موفقيتآميز بودن خارج ساختن لوله تراشه در صورتي که بيمار از نظر هموديناميک پايدار باقي بماند و پارامترهاي تهويه خوب داشته باشد بيشتر است. به منظور کاهش مدت زمان تهويه مکانيکي از پروتکلهاي استاندارد جدا کردن از ونتيلاتور استفاده شده است. جدول 5 خلاصه معيارهاي واجد شرايط بودن براي شروع يک آزمون تنفس خود به خودي و پارامترهاي جداسازي بيمار از ونتيلاتور را نشان ميدهد.
به حرکت درآوردن بيمار
بيماران متصل به دستگاه تهويه مصنوعي بايد تشويق به شرکت در اين درمان شوند. اين روش درماني با کاهش تعداد روزهاي درمان با دستگاه تنفس مصنوعي، بستري در ICU و بستري در بيمارستان در بيماران مبتلا به نارسايي تنفسي حاد همراهي دارد.
مراقبتهاي اوليه بعد از ARDS
مراقبت از بيماران مبتلا به ARDS بعد از دوره بيماري حاد و بستري طولاني مدتشان خاتمه نمييابد. پس از ترخيص از ICU، بيماران مبتلا به ARDS نسبت به قبل کيفيت پايينتر زندگي، ضعف قابلتوجه ناشي از نوروپاتي و ميوپاتي، اختلال شناختي دائمي و تاخير در بازگشت به کار دارند. مرگومير درطي سه سال در کساني که نياز به تهويه مکانيکي در ICU داشته اند در مقايسه با کساني که نياز به تهويه مکانيکي در ICU نداشتهاند و کساني که در ICU بستري نشدهاند بالاتر است (3/57% در مقابل 3/38% و 9/14%).
بيماران مبتلا به ARDS و يا آنهايي که نياز به تهويه طولاني مدت (بيش از هفت روز) در ICU داشتند از کساني که ARDS و يا نياز به تهويه طولاني مدت نداشتند، کيفيت زندگي پايينتر و ضعف بيشتري در زمان ترخيص داشتند. بيماريهاي رواني نيز به طور گستردهاي پس از ARDS شايع هستند، 43% - 17% از بازماندگان به افسردگي، 35% - 21% به PTSD، و 48% - 23% به اضطراب دچار شدند. عوامل خطر براي نتايج ضعيف شامل نمره بالاتر APACHE II، کسب بيماري در ICU، زمان طولانيتر بهبود اختلال عملکرد ريه و نارسايي چند عضوي و استفاده از کورتيکواستروييدهاي سيستميک است.
تمام تاثيرات زيان بار ناشي از بستري شدن در بيمارستان به علت ARDS با گذشت زمان از بين نميرود. اگرچه عملکرد ريه پس از پنج سال به نرمال نزديک ميشود، مسافت پيموده شده در شش دقيقه، عملکرد فيزيکي وکيفيت زندگي هنوز هم کاهش يافته است. علاوه بر اين، بسياري از بيماران از انزواي اجتماعي و اختلال عملکرد جنسي و بيش از نيمي از بيماران از افسردگي مداوم، اضطراب يا هر دو شکايت دارند.
از آنجا که بار بيماري دربيش از100،000نفرکه همه ساله از ARDS جان سالم به در مي برند سنگين است ، ضروري است که پزشکان مراقبتهاي اوليه خدمات مستمر براي اين بيماران را شروع و هماهنگ کرده، بر آن نظارت داشته باشند. پزشکان بايد وضعيت عملکردي را در پيگيري بيمارستاني ارزيابي نمايند و اطمينان حاصل کنند که از منابع تيم مراقبتهاي بهداشتي چند بعدي (به عنوان مثال درمانهاي فيزيکي وحرفهاي، پرستاري توانبخشي، مراقبت بهداشتي خانه، همکاران فوق تخصص) براي بهبود سلامت و عملکرد مطلوب استفاده ميشود. علاوه بر اين، پزشکان مراقبتهاي اوليه بايد براي اختلال در سلامت رواني غربالگري انجام دهند و در صورت نياز درمان را شروع کرده يا ارجاع دهند.

پاتوفيزيولوژي
پاتوفيزيولوژي ARDS به طور کامل شناخته نشده است. اعتقاد بر اين است که در ابتدا، يک آسيب مستقيم ريوي يا غيرمستقيم خارج ريوي، منجر به تکثير واسطههاي التهابي ميشود که اين واسطهها باعث تجمع نوتروفيلها در ميکروسيرکولاسيون ريه ميشوند. اين نوتروفيلها فعال شده به تعداد زياد از سطوح اندوتليال عروق و اپيتليال آلوئولار مهاجرت ميکنند و پروتئازها، سيتوکينها و گونههاي فعال اکسيژن را آزاد ميکنند. مهاجرت و آزاد شدن واسطهها منجر به نفوذپذيري پاتولوژيک عروق، شکاف در سد اپيتليال آلوئولار و نکروز سلولهاي آلوئولي نوع I و II ميشود. اين فرايند منجر به ادم ريه، تشکيل غشاء هياليني و از دستدادن سورفاکتانت ميشود که سبب کاهش کمپليانس ريوي شده، تبادل هوا را دشوار ميکند. ارتشاح بعدي فيبروبلاستها ميتواند منجر به رسوب کلاژن، فيبروز، و بدتر شدن بيماري شود. شکل 1 راديوگرافي يک بيمار مبتلا به ARDS ميباشد که کدورت فضاهاي هوايي دو طرفه را نشان ميدهد که از اين فرآيند نتيجه شده است.
اقدامات متعددي به طور همزمان در فرايند بهبود رخ ميدهد. سيتوکينهاي ضدالتهابي نوتروفيلهاي آسيب رسان را غيرفعال ميکنند و سپس نوتروفيلها دچار آپوپتوز و فاگوسيتوز قرار ميشوند. سلولهاي آلوئولي نوع دو تکثير شده و به سلولهاي نوع يک تمايز مييابند که سبب برقراري مجدد يکپارچگي در پوشش اپيتليال و ايجاد گراديان اسمزي ميشوند. اين گراديان اسمزي سبب به خارج کشيده شدن مايع از آلوئولها و ورود آن به ميکروسيرکولاسيون و لنفاتيکهاي ريه ميشود. به طور همزمان، ماکروفاژها و سلولهاي آلوئولي، ترکيبات پروتئيني را از آلوئولها برميدارند و به ريهها اجاره ميدهند تا بهبود يابند.
عوامل خطر و ميزان بروز
در بزرگسالان اغلب موارد ARDS با سپسيس ريوي (46%) يا سپسيس غير ريوي (33%) همراهي دارد. عوامل خطر اين بيماري عبارتند ازعواملي که باعث آسيب مستقيم ريه ميشوند (مثل پنوموني، آسيب استنشاقي، کوفتگي ريه) وعواملي که آسيب غيرمستقيم ريه ميشوند (مثل سپسيس غير ريوي، سوختگيها، آسيب حاد ريه ناشي از تزريق خون). عوامل خطر در کودکان مشابه بزرگسالان است به علاوه اختلالات مرتبط با سن خاص، مانند عفونت با ويروس سنسيشيال تنفسي و آسيب ناشي از آسپيراسيون حالت نزديک به غرقشدگي. جدول 1 شامل علايم و نشانههاي بيانگر علل خاص ARDS است.
مطالعات اخير نشان ميدهند که در بزرگسالان ميزان بروز آسيب حاد ريه 86-22 مورد در هر 100.000 فرد- سال و ARDS تا 64 مورد در هر 100.000 فرد- سال است. يک کارآزمايي بزرگ آيندهنگر اروپايي تخمين زده است که 1/7% از بيماران بستري در ICU و 1/16% از تمام بيماران تحت تهويه مکانيکي دچار آسيب حاد ريه يا ARDS ميشوند. ميزان مرگومير داخل بيمارستاني اين شرايط بين 55% و 34% تخمين زده ميشود. عوامل خطر مرگومير شامل افزايش سن، بدتر شدن اختلال عملکرد چند عضوي پيشرونده، وجود بيماريهاي ريوي و غيرريوي، امتياز بالاتر در APACHE II و اسيدوز است. اکثر موارد مرگومير مربوط به ARDS به علت نارسايي چند عضوي است. هيپوکسمي مقاوم به درمان تنها مسوول 16% از مرگومير مرتبط با ARDS است.
در کودکان ARDS کمتر رايج است و کمتر احتمال دارد که منجر به مرگ شود. در مطالعهاي در سال 2009 در بيماران 6 ماه تا 15 سال نشان داده شد که ميزان بروز آسيب حاد ريه و ARDS به ترتيب 5/9 و 8/12 در هر 100.000 نفر – سال بود و مجموع مرگومير داخل بيمارستاني آنها 18% بود.
تشخيصهاي افتراقي
از آنجا که علايم اوليه ARDS غيراختصاصي هستند، پزشکان بايد ساير علل تنفسي، قلبي، عفوني و سمي را در نظر بگيرند (جدول 2). شرح حال بيمار (به عنوان مثال بيماريهاي همراه، مواجههها، داروها) همراه با يک معاينه فيزيکي با تمرکز بر روي سيستم تنفسي و قلبي - عروقي ميتواند در محدود کردن تشخيصهاي افتراقي و تعيين دوره مطلوب درمان کمک کند.
اغلب، ARDS بايد از نارسايي احتقاني قلب و پنوموني افتراق داده شود (جدول 3). نارسايي احتقاني قلب با اضافه بار مايع مشخص ميشود، در حالي که بيماران مبتلا به ARDS بر اساس تعريف نشانههاي پرفشاري دهليز چپ و يا افزايش حجم واضح را ندارند. بيماران مبتلا به نارسايي احتقاني قلب ممکن است ادم، اتساع وريد ژوگولار، صداي سوم قلب، افزايش سطح پپتيد ناتريورتيک مغزي (BNP) و دفع نمک در پاسخ به ديورتيک داشته باشند. انتظار نميرود بيماران مبتلا به ARDS اين يافتهها را داشته باشند.
از آنجا که پنوموني يکي از علل عمده ARDS است، تشخيص بيماران مبتلا به پنوموني بدون عارضه از کساني که پنوموني عارضهدار شده با ARDS دارند سبب چالش تشخيصي بيشتري ميشود. به طور کلي، يک بيمار مبتلا به پنوموني بدون عارضه ممکن است نشانههايي از التهاب سيستميک و ريوي داشته باشد (به عنوان مثال، تب، لرز، خستگي، توليد خلط، درد قفسه سينه پلورتيک و ارتشاح موضعي يا چند کانوني)؛ هيپوکسي همراه بايد به تجويز اکسيژن پاسخ دهد. اگر هيپوکسي با تجويز اکسيژن اصلاح نشود، بايد به ARDS مشکوک شد و آن را بر اساس معيارهاي تشخيصي AECC اثبات نمود. در افراد مبتلا به پنوموني و ARDS همزمان، درمان شامل آنتيبيوتيکها و تهويه مکانيکي است.
درمان و پشتيباني
درمان ARDS حمايتي است از جمله تهويه مکانيکي، جلوگيري از استرس اولسر و ترومبوآمبولي وريدي، و حمايت تغذيهاي. جدول 4 درمان ARDS را به صورت خلاصه نشان داده است.
تهويه مکانيکي
بيشتر بيماران با ARDS نياز به آرام بخش، لولهگذاري و تهويه همزمان با درمان بيماري زمينهاي دارند. بر اساس دستورالعمل باليني موسسه ملي قلب، ريه و خون (Net ARDS) هر مد ونتيلاتور ممکن است استفاده شود. سرعت تنفس ، زمان بازدم، فشار مثبت پايان بازدمي و FiO2، مطابق با پروتکلهاي ARDSNet تنظيم ميشوند. تنظيمات به گونهاي اعمال ميشوند که اشباع اکسيژن شرياني 95% - 88% و فشار کفهاي (plateau) 30 سانتيمتر آب يا کمتر (براي جلوگيري از باروتروما) حفظ شود. دستورالعملهاي درمان باليني توصيه به حفظ pH شرياني از 45/7 -30/7 دارند اگر چه بيماران در برخي از کارآزماييهاي تحقيقاتي هيپرکاپنه کنترل شده و pH تا 15/7 را نيز تحمل کردهاند.
شواهد نشان داده است که شروع با حجم جاري کم به ميزان 6 ميليليتر به ازاي هر کيلوگرم نسبت به شروع با حجمهاي جاري معمول 15 - 10 ميليليتر به ازاي هر کيلوگرم برتري دارد (تعداد مورد نياز براي درمان [NNT] = 4/11). به طور مشابه، فشار مثبت پايان بازدمي بالاتر(12 سانتيمتر H2O يا بيشتر) در مقايسه با مقادير پايينتر در حد 12-5 سانتيمتر H2O با کاهش مرگومير همراهي دارد (NNT = 20). مايع درماني محافظه کارانه (براي پايين نگهداشتن فشار مرکزي) با کاهش تعداد روزهاي تحت درمان با ونتيلاتور و افزايش روزهاي خارج ICU همراهي دارد. با توجه به عوارض بالقوه کاتترهاي شريان ريوي و وريد مرکزي از آنها به طور معمول استفاده نميشود و تنها بايد توسط افراد آموزش ديده و با تجربه استفاده شود.
درمان هاي دارويي
گزينههاي دارويي براي درمان ARDS محدود است. هر چند درمان با سورفاکتانت ممکن است در کودکان مبتلا به ARDS مفيد باشد، يک مرور کاکرين سودمندي آن را در بزرگسالان نشان نداد. استفاده از کورتيکواستروييدها بحث برانگيز است. مطالعات شاهددار تصادفيشده و مطالعات همگروهي از استفاده زودرس از کورتيکواستروييدها براي کاهش تعداد روزهاي تحت درمان با ونتيلاتور حمايت ميکنند (با دوز متيل پردنيزولون در محدوده 120 - 1 ميليگرم به ازاي هر کيلوگرم در روز). با اين حال، هيچگونه سودمندي قطعي از جهت مرگومير براي اين درمان نشان داده نشده است. زماني که استفاده از کورتيکواستروييدها مدنظر باشد بايد با يک متخصص مراقبتهاي ويژه مشورت شود.
علاوه بر اقدامات تهويهاي، بيماران مبتلا به ARDS بايد هپارين با وزن مولکولي کم (40 ميليگرم انوکساپارين يا 5000 واحد دالتپارين زيرجلدي روزانه) و يا هپارين تفکيک نشده با دوز پايين (5000 واحد زيرجلدي دو بار در روز) براي جلوگيري از ترومبوآمبولي وريدي دريافت نمايند، مگر اينکه کنترا انديکاسيوني وجود داشته باشد. همچنين بيماران بايد براي پروفيلاکسي استرس اولسر از دارويي مانند سوکرالفات (1 گرم خوراکي و يا از طريق لوله معده چهار بار در روز)، رانيتيدين (150 ميليگرم خوراکي يا از طريق لوله معده دو بار در روز، 50 ميليگرم وريدي هر 8-6 ساعت، يا 25/6 ميليگرم در ساعت به صورت انفوزيون وريدي مداوم) يا امپرازول (40 ميليگرم خوراکي، وريدي، يا از طريق لوله معده روزانه) استفاده نمايند. در نهايت، بيماران بايد حمايت تغذيهاي، ترجيحا به صورت رودهاي، در عرض 48 - 24 ساعت از بستري در ICU دريافت نمايند.
جدا کردن از ونتيلاتور
به طور متوسط، بيماران مبتلا به ARDS حدود 16 روز (انحراف معيار = 8/15) در ICU و کلا 26 روز (انحراف معيار = 7/27) دربيمارستان سپري ميکنند. بيماراني که در آنها احتمال نياز به تهويه به مدتي بيش از 10 روز وجود دارد، ممکن است از تراکئوستومي سود ببرند.
همگام با بهبود بيماري زمينهاي و بهتر شدن وضعيت بيمار، بررسي تنفس خود به خودي ضروري است. براي اينکه بيمار واجد شرايط اين آزمون باشد بايد از نظر هموديناميک پايدار بوده و قادر به برآوردن نيازهاي اکسيژن از طريق روشهاي غيرتهاجمي باشد. آزمايشات تنفس خود به خودي در زمان 2-1 ساعت انجام ميشوند. احتمال موفقيتآميز بودن خارج ساختن لوله تراشه در صورتي که بيمار از نظر هموديناميک پايدار باقي بماند و پارامترهاي تهويه خوب داشته باشد بيشتر است. به منظور کاهش مدت زمان تهويه مکانيکي از پروتکلهاي استاندارد جدا کردن از ونتيلاتور استفاده شده است. جدول 5 خلاصه معيارهاي واجد شرايط بودن براي شروع يک آزمون تنفس خود به خودي و پارامترهاي جداسازي بيمار از ونتيلاتور را نشان ميدهد.
به حرکت درآوردن بيمار
بيماران متصل به دستگاه تهويه مصنوعي بايد تشويق به شرکت در اين درمان شوند. اين روش درماني با کاهش تعداد روزهاي درمان با دستگاه تنفس مصنوعي، بستري در ICU و بستري در بيمارستان در بيماران مبتلا به نارسايي تنفسي حاد همراهي دارد.
مراقبتهاي اوليه بعد از ARDS
مراقبت از بيماران مبتلا به ARDS بعد از دوره بيماري حاد و بستري طولاني مدتشان خاتمه نمييابد. پس از ترخيص از ICU، بيماران مبتلا به ARDS نسبت به قبل کيفيت پايينتر زندگي، ضعف قابلتوجه ناشي از نوروپاتي و ميوپاتي، اختلال شناختي دائمي و تاخير در بازگشت به کار دارند. مرگومير درطي سه سال در کساني که نياز به تهويه مکانيکي در ICU داشته اند در مقايسه با کساني که نياز به تهويه مکانيکي در ICU نداشتهاند و کساني که در ICU بستري نشدهاند بالاتر است (3/57% در مقابل 3/38% و 9/14%).
بيماران مبتلا به ARDS و يا آنهايي که نياز به تهويه طولاني مدت (بيش از هفت روز) در ICU داشتند از کساني که ARDS و يا نياز به تهويه طولاني مدت نداشتند، کيفيت زندگي پايينتر و ضعف بيشتري در زمان ترخيص داشتند. بيماريهاي رواني نيز به طور گستردهاي پس از ARDS شايع هستند، 43% - 17% از بازماندگان به افسردگي، 35% - 21% به PTSD، و 48% - 23% به اضطراب دچار شدند. عوامل خطر براي نتايج ضعيف شامل نمره بالاتر APACHE II، کسب بيماري در ICU، زمان طولانيتر بهبود اختلال عملکرد ريه و نارسايي چند عضوي و استفاده از کورتيکواستروييدهاي سيستميک است.
تمام تاثيرات زيان بار ناشي از بستري شدن در بيمارستان به علت ARDS با گذشت زمان از بين نميرود. اگرچه عملکرد ريه پس از پنج سال به نرمال نزديک ميشود، مسافت پيموده شده در شش دقيقه، عملکرد فيزيکي وکيفيت زندگي هنوز هم کاهش يافته است. علاوه بر اين، بسياري از بيماران از انزواي اجتماعي و اختلال عملکرد جنسي و بيش از نيمي از بيماران از افسردگي مداوم، اضطراب يا هر دو شکايت دارند.
از آنجا که بار بيماري دربيش از100،000نفرکه همه ساله از ARDS جان سالم به در مي برند سنگين است ، ضروري است که پزشکان مراقبتهاي اوليه خدمات مستمر براي اين بيماران را شروع و هماهنگ کرده، بر آن نظارت داشته باشند. پزشکان بايد وضعيت عملکردي را در پيگيري بيمارستاني ارزيابي نمايند و اطمينان حاصل کنند که از منابع تيم مراقبتهاي بهداشتي چند بعدي (به عنوان مثال درمانهاي فيزيکي وحرفهاي، پرستاري توانبخشي، مراقبت بهداشتي خانه، همکاران فوق تخصص) براي بهبود سلامت و عملکرد مطلوب استفاده ميشود. علاوه بر اين، پزشکان مراقبتهاي اوليه بايد براي اختلال در سلامت رواني غربالگري انجام دهند و در صورت نياز درمان را شروع کرده يا ارجاع دهند.
ساعت : 10:12 pm | نویسنده : admin
|
مطلب بعدی